دیکشنری تخصصی

fluidity index

fluidity value

fluidization

<hr> (در سوزاندن زغال سنگ یا زباله و غیره) بستر روان، بستر شاره

(در سوزاندن زغال سنگ یا زباله و غیره) بستر روان، بستر شاره

fluidized bed

fluidized bed coating

fluidized bed combustion

fluidmeter

<hr> معنی : اتفاق، خار، پیکان، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دمنهنگ، یکنوع ماهی پهن، اصابت اتفاق <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی)، انواع ماهی های پهن به ویژه جنس paralichthys، پهن ماهی، ناخن لنگر کشتی، پیکان لنگر، (سر تیز یا قلاب دار پیکان یا نیزه و غیره) پیکان سر، نیزه سر، سرتیر، (عامیانه) حسن اتفاق، خوشبختی، خوش شانسی، عاقبت نیک، نیکبختی، دارای دو انتهای نوک تیز، طالع

معنی : اتفاق، خار، پیکان، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دمنهنگ، یکنوع ماهی پهن، اصابت اتفاق معانی دیگر : (جانورشناسی)، انواع ماهی های پهن به ویژه جنس paralichthys، پهن ماهی، ناخن لنگر کشتی، پیکان لنگر، (سر تیز یا قلاب دار پیکان یا نیزه و غیره) پیکان سر، نیزه سر، سرتیر، (عامیانه) حسن اتفاق، خوشبختی، خو

fluke

<hr> معنی : قنات، مجرا، کاریز، ناودان، دره تنگ، جوی اسیاب، بوسیله مجرا یا ناودان بردن <hr> معانی دیگر : (جوی چوبی یا فلزی شیب دار که آب به آسیاب یا موتور می رساند و یا از درون آن الوار را به پایین سر می دهند) آب گذر، سرسره

معنی : قنات، مجرا، کاریز، ناودان، دره تنگ، جوی اسیاب، بوسیله مجرا یا ناودان بردن معانی دیگر : (جوی چوبی یا فلزی شیب دار که آب به آسیاب یا موتور می رساند و یا از درون آن الوار را به پایین سر می دهند) آب گذر، سرسره

flume

fluming ratio

flunturbidite or flunie or flunie

fluoborite

fluocerite or tysonite or tysonite

fluolite or pitchstone or pitchstone

<hr> معنی : جویبار، جریان، مواد فلورین دار <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: fluorite، پیشوند: هم معنی fluoro- (پیش از واکه می آید)، قاعدگی زنان، سیال، مایعات بدن حیوانات

معنی : جویبار، جریان، مواد فلورین دار معانی دیگر : رجوع شود به: fluorite، پیشوند: هم معنی fluoro- (پیش از واکه می آید)، قاعدگی زنان، سیال، مایعات بدن حیوانات

fluor

fluorannite

fluorbritholite

fluorcaphite

fluore fibre

fluorellestadite or wilkeite or wilkeite

<hr> معنی : فلورسنس، تشعشع ماهتابی <hr> معانی دیگر : شب نما، شب نمایی، شارندگی (رجوع شود به: luminescence)

معنی : فلورسنس، تشعشع ماهتابی معانی دیگر : شب نما، شب نمایی، شارندگی (رجوع شود به: luminescence)

fluorescence

fluorescence logging fluorologging

<hr> معنی : فلورسنت، دارای تشعشع <hr> معانی دیگر : فلورئورسان، لامپ مهتابی

معنی : فلورسنت، دارای تشعشع معانی دیگر : فلورئورسان، لامپ مهتابی

fluorescent

fluorescent agent

fluorescent brightener

fluorescent brightener agent

fluorescent dye

<hr> لامپ شب نما، لامپ فلورسنت (فلوئورسان)، لامپ مهتابی

لامپ شب نما، لامپ فلورسنت (فلوئورسان)، لامپ مهتابی

fluorescent lamp

fluorescent lamp fluorescent tube

fluorescent light

fluorescent radiation

fluorescent screen

fluorescent substance

fluorescent whitener

fluorescent whitening agent

fluoresence

fluoresent matter

<hr> فلوئورید دار شدن شیمى : فلوئورید دار کردن

فلوئورید دار شدن شیمى : فلوئورید دار کردن

fluoridation

<hr> معنی : فلورید، فلورور <hr> معانی دیگر : (شیمی) فلورید (ترکیبی که دارای فلورین است و برای جلوگیری از کرم خوردگی دندان به کار می رود)

معنی : فلورید، فلورور معانی دیگر : (شیمی) فلورید (ترکیبی که دارای فلورین است و برای جلوگیری از کرم خوردگی دندان به کار می رود)

fluoride

fluorinated ethlene propylene

fluorinating agent

<hr> فلوئوردار کردن شیمى : فلوئوردار شدن

فلوئوردار کردن شیمى : فلوئوردار شدن

fluorination

<hr> معنی : فلورین، فلور <hr> معانی دیگر : (شیمی) فلورین، فلوئور (عنصر زهرین به رنگ زرد مایل به سبز که تشکیل فلوریدها را می دهد - نشان آن: f; وزن اتمی: 18/9984، شماره ی اتمی: 9، نقطه ی گداز: 219/6 درجه ی سانتی گراد زیر صفر)

معنی : فلورین، فلور معانی دیگر : (شیمی) فلورین، فلوئور (عنصر زهرین به رنگ زرد مایل به سبز که تشکیل فلوریدها را می دهد - نشان آن: f; وزن اتمی: 18/9984، شماره ی اتمی: 9، نقطه ی گداز: 219/6 درجه ی سانتی گراد زیر صفر)

واژه های حرف "f" - دیکشنری تخصصی