دیکشنری تخصصی

mineral wax

mineral wood

mineral wool

mineral zone

mineralisation

<hr> تبدیل به حالت معدنی یا بسنگ معدن

تبدیل به حالت معدنی یا بسنگ معدن

mineralization

mineralization coefficient

mineralization factor

mineralize or mineralized or mineralized

mineralized zone

mineralizer or mineralizers or mineralizers

mineralocorticoid

mineralogic

mineralogical analysis

mineralogical phase rule or goldshmitt or goldshmitt

<hr> معنی : معدن شناس <hr> معانی دیگر : معدن شناس

معنی : معدن شناس معانی دیگر : معدن شناس

mineralogist

mineralography

<hr> معنی : مبحی معدن شناسی، کان شناسی <hr> معانی دیگر : کانی شناسی، دانش شناخت مواد معدنی، مبحک معدن شناسی

معنی : مبحی معدن شناسی، کان شناسی معانی دیگر : کانی شناسی، دانش شناخت مواد معدنی، مبحک معدن شناسی

mineralogy

mineraloid

minerogenetic

minerogenic

minerotrophic

minette

mineur

mineure

mingnontte

minguzzite

minheap

<hr> پیشوند:، ریز، بسیار کوچک، صغیر، کوتاه، موچول، ورام [miniskirt]

پیشوند:، ریز، بسیار کوچک، صغیر، کوتاه، موچول، ورام [miniskirt]

mini

mini brute

mini floppy

mini hydroelectric power

mini max approximation

mini maximum

mini mount

mini or fullfacer

mini roundbout

mini scale

miniamal rule

<hr> معنی : سرلوحه، مینیاتور، نقاشی با تذهیب، کوچک، کوتاه <hr> معانی دیگر : (از هر چیز) نسخه ی بسیار ریز، ماکت، ریز رو گیر، ریزمونه، (در اصل - به ویژه در نسخه های خطی قرون وسطی) تصویر کوچک، حروف مذهب، تذهیب، متن آرایی، زرنگاری، (به ویژه اگر روی استخوان یا عاج یا پوست باشد) مینیاتور، ریزفرتور، هنر مینیاتورسازی، ریزفرتورسازی

معنی : سرلوحه، مینیاتور، نقاشی با تذهیب، کوچک، کوتاه معانی دیگر : (از هر چیز) نسخه ی بسیار ریز، ماکت، ریز رو گیر، ریزمونه، (در اصل - به ویژه در نسخه های خطی قرون وسطی) تصویر کوچک، حروف مذهب، تذهیب، متن آرایی، زرنگاری، (به ویژه اگر روی استخوان یا عاج یا پوست باشد) مینیاتور، ریزفرتور، هنر مینیاتورسازی

miniature

miniature card implementer s forum

<hr> معنی : کوچک سازی، مینیاتورسازی <hr> معانی دیگر : مینیاتورسازی

معنی : کوچک سازی، مینیاتورسازی معانی دیگر : مینیاتورسازی

miniaturization

<hr> معنی : کوچک کردن، بصورت مینیاتور در اوردن <hr> معانی دیگر : (به صورت بسیار کوچک ساختن یا تولید کردن) ریزسازی کردن، ریزگری کردن

معنی : کوچک کردن، بصورت مینیاتور در اوردن معانی دیگر : (به صورت بسیار کوچک ساختن یا تولید کردن) ریزسازی کردن، ریزگری کردن

miniaturize

minicase

<hr> معنی : کامپیوتر کوچک <hr> معانی دیگر : مینی کامپیوتر، ریزرایانه

معنی : کامپیوتر کوچک معانی دیگر : مینی کامپیوتر، ریزرایانه

minicomputer

minima

<hr> معنی : کمین <hr> معانی دیگر : وابسته به حداقل، کمینه ای، کمینی

معنی : کمین معانی دیگر : وابسته به حداقل، کمینه ای، کمینی

واژه های حرف "m" - دیکشنری تخصصی