انگلیسی به فارسی

baldish

baldling

baldmoneys

baldnesses

baldoquin

<hr> آدم کچل یا تاس، ادم طاس

آدم کچل یا تاس، ادم طاس

baldpate

baldpated

baldqvin

baldrib

<hr> معنی : حمایل، بند شمشیر <hr> معانی دیگر : بند شمشیر، حمایل

معنی : حمایل، بند شمشیر معانی دیگر : بند شمشیر، حمایل

baldric

baldricked

baldricks

baldricwise

balds

balducta

balductum

<hr> اسم خاص مذکر، جیمز بالدوین (نویسنده ی امریکایی: 1924-1987)، استانلی بالدوین (نخست وزیر انگلستان: 1867-1947)

اسم خاص مذکر، جیمز بالدوین (نویسنده ی امریکایی: 1924-1987)، استانلی بالدوین (نخست وزیر انگلستان: 1867-1947)

baldwin

<hr> (عامیانه) کچل، تاس، تاس hey baldy, come here! آی کچل بیا اینجا!

(عامیانه) کچل، تاس، تاس hey baldy, come here! آی کچل بیا اینجا!

baldy

<hr> معنی : رنج، مصیبت، عدل، محنت، لنگه، تا، تاچه، بلاء <hr> معانی دیگر : (پنبه و غیره) عدل، بخچه (بقچه)، (کاه و غیره) کپه، مکعب هم فشرده (کاه یا علف خشک)، بسته، گلخج، به صورت عدل یا بخچه یا لنگه درآوردن، عدل بندی کردن، هم فشرده کردن، بسته کردن، (شعر قدیم)، بلا، فلاکت، شر، (قدیمی) رجوع شود به: balefire، رقصیدن

معنی : رنج، مصیبت، عدل، محنت، لنگه، تا، تاچه، بلاء معانی دیگر : (پنبه و غیره) عدل، بخچه (بقچه)، (کاه و غیره) کپه، مکعب هم فشرده (کاه یا علف خشک)، بسته، گلخج، به صورت عدل یا بخچه یا لنگه درآوردن، عدل بندی کردن، هم فشرده کردن، بسته کردن، (شعر قدیم)، بلا، فلاکت، شر، (قدیمی) رجوع شود به: balefire، رقصید

bale

bale out

baleare

baleares

balearian

<hr> جزایر باله آریک (در باختر دریای مدیترانه)

جزایر باله آریک (در باختر دریای مدیترانه)

balearic islands

balearica

balebos

baled

<hr> معنی : استخوان نهنگ، والانه، ماهی سیم <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: whalebone، استخوان نهنگ whalebone، بالن، باله

معنی : استخوان نهنگ، والانه، ماهی سیم معانی دیگر : رجوع شود به: whalebone، استخوان نهنگ whalebone، بالن، باله

baleen

baleen whale

baleens

<hr> معنی : اتش خطر، اتش علامت، اتش مرده سوزانی <hr> معانی دیگر : آتش (که در پیک نیک ها و غیره روشن می کنند)، (آتشی که برای مخابره یا راهنمایی کشتی و غیره افروخته می شود) چراغ دریایی، آتش برج

معنی : اتش خطر، اتش علامت، اتش مرده سوزانی معانی دیگر : آتش (که در پیک نیک ها و غیره روشن می کنند)، (آتشی که برای مخابره یا راهنمایی کشتی و غیره افروخته می شود) چراغ دریایی، آتش برج

balefire

balefires

<hr> معنی : غم انگیز، مصیبت بار، محنت بار <hr> معانی دیگر : شرارت بار، شرور، زیانبخش، مصیبت انگیز

معنی : غم انگیز، مصیبت بار، محنت بار معانی دیگر : شرارت بار، شرور، زیانبخش، مصیبت انگیز

baleful

balefully

balefulness

balei

baleise

baleless

balenciaga

baler

balers

bales

balestra

balete

balewort

<hr> آرتورجیمز بالفور (فیلسوف و نخست وزیر انگلیس)

آرتورجیمز بالفور (فیلسوف و نخست وزیر انگلیس)

balfour

<hr> اعلامیه ی بالفور (که طبق آن دولت انگلیس موافقت خود را با اسکان یهودیان در فلسطین اعلام کرد: نوامبر 1917)

اعلامیه ی بالفور (که طبق آن دولت انگلیس موافقت خود را با اسکان یهودیان در فلسطین اعلام کرد: نوامبر 1917)

balfour declaration

<hr> جزیره بالی در کشور اندونزی

جزیره بالی در کشور اندونزی

واژه های حرف "b" - انگلیسی به فارسی