انگلیسی به فارسی

batteuse

battier

batties

battiest

battiks

battiness

<hr> معنی : پنبه حلاجی شده، گوی زنی <hr> معانی دیگر : چوگان زدن، چوگان زنی (مثلا در بیس بال)

معنی : پنبه حلاجی شده، گوی زنی معانی دیگر : چوگان زدن، چوگان زنی (مثلا در بیس بال)

batting

<hr> (بیس بال) درصد موفقیت در چوگان زنی

(بیس بال) درصد موفقیت در چوگان زنی

batting average

batting cage

batting glove

batting helmet

battings

battish

<hr> معنی : نبرد، پیکار، نزاع، جنگ، مبارزه، مصاف، جدال، رزم، محاربه، زد و خورد، جنگ کردن <hr> معانی دیگر : (ارتش) نبرد (در خشکی یا دریا یا هوا)، کارزار، غزوه، کشمکش، تقلا، تلاش کردن، کشمکش کردن، تقلا کردن، مبارزه کردن، ستیز کردن، نبرد کردن، رزمیدن، جنگیدن، (قدیمی) گردان، (قدیمی) استحکامات ساختن

معنی : نبرد، پیکار، نزاع، جنگ، مبارزه، مصاف، جدال، رزم، محاربه، زد و خورد، جنگ کردن معانی دیگر : (ارتش) نبرد (در خشکی یا دریا یا هوا)، کارزار، غزوه، کشمکش، تقلا، تلاش کردن، کشمکش کردن، تقلا کردن، مبارزه کردن، ستیز کردن، نبرد کردن، رزمیدن، جنگیدن، (قدیمی) گردان، (قدیمی) استحکامات ساختن

battle

<hr> معنی : تبر، تبر زین <hr> معانی دیگر : تبرزین

معنی : تبر، تبر زین معانی دیگر : تبرزین

battle ax

battle cruiser

<hr> معنی : خروش، شعار جنگی <hr> معانی دیگر : نعره ی هنگام نبرد، (در مسابقات و غیره) شعار

معنی : خروش، شعار جنگی معانی دیگر : نعره ی هنگام نبرد، (در مسابقات و غیره) شعار

battle cry

battle damage

battle dress

<hr> رجوع شود به: combat fatigue

battle fatigue

battle flag

battle group

battle jacket

battle line

battle of Atlanta

battle of Boyne

battle of Brunanburh

battle of Bunker Hill

battle of Chattanooga

battle of Chickamauga

battle of Cowpens

battle of Crecy

battle of Cunaxa

battle of Hastings

battle of Ipsus

battle of Issus

battle of Ivry

battle of Jutland

battle of Leuctra

battle of Minden

battle of Navarino

battle of Omdurman

battle of Panipat

battle of Philippi

battle of Pittsburg Landing

battle of Plassey

battle of Plataea

battle of Poitiers

واژه های حرف "b" - انگلیسی به فارسی