انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : عیاشی، میگساری کردن، در مشروب افراط کردن، عیاشی کردن <hr> معانی دیگر : (معمولا به طور دسته جمعی و با سرو صدای زیاد) میگساری کردن، عیاشی و پایکوبی کردن، باده نوشی و شادی کردن، باده نوشی و پایکوبی، میگساری (همراه با شادی و سرو صدا)، (مهجور) لاجرعه سرکشیدن (مشروب الکلی)، یکباره تا ته جام را نوشیدن، گساریدن، (به سلامتی دیگران) تاته لیوان نوشیدن

معنی : عیاشی، میگساری کردن، در مشروب افراط کردن، عیاشی کردن معانی دیگر : (معمولا به طور دسته جمعی و با سرو صدای زیاد) میگساری کردن، عیاشی و پایکوبی کردن، باده نوشی و شادی کردن، باده نوشی و پایکوبی، میگساری (همراه با شادی و سرو صدا)، (مهجور) لاجرعه سرکشیدن (مشروب الکلی)، یکباره تا ته جام را نوشیدن، گ

carouse

caroused

<hr> معنی : چرخ فلک <hr> معانی دیگر : چرخ و فلک، گردان چرخ (merry-go-round هم می گویند)، (در پروژکتور عکس های شفاف یا slide) گردونه (صفحه ی دواری که تصویرها را به ترتیب جلو لامپ تصویرافکن می برد)، چر&nbsp; فلک

معنی : چرخ فلک معانی دیگر : چرخ و فلک، گردان چرخ (merry-go-round هم می گویند)، (در پروژکتور عکس های شفاف یا slide) گردونه (صفحه ی دواری که تصویرها را به ترتیب جلو لامپ تصویرافکن می برد)، چر فلک

carousel

<hr> معنی : عیاش <hr> معانی دیگر : میگسار

معنی : عیاش معانی دیگر : میگسار

carouser

carouses

carousing

carousingly

<hr> معنی : کپور، ماهی کول، عیب جویی کردن، از روی خرده گیری صحبت کردن، گله کردن <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) ماهی کپور (ماهی های cyprinoid به ویژه cyprinus carpio که خوراکی هستند)، نق زدن، قر زدن، بهانه گیری کردن، (در مورد چیزهای کم اهمیت) انتقاد و بدخلقی کردن، کپور <hr> carp_ پسوند: میوه [endocarp]

معنی : کپور، ماهی کول، عیب جویی کردن، از روی خرده گیری صحبت کردن، گله کردن معانی دیگر : (جانور شناسی) ماهی کپور (ماهی های cyprinoid به ویژه cyprinus carpio که خوراکی هستند)، نق زدن، قر زدن، بهانه گیری کردن، (در مورد چیزهای کم اهمیت) انتقاد و بدخلقی کردن، کپور carp_ پسوند: میوه [endocarp]

carp

<hr> (چاشنی یا مزه ی مشروب متشکل از ورقه های نازک گوشت گاو خام و سرکه و ادویه) کارپاچیو

(چاشنی یا مزه ی مشروب متشکل از ورقه های نازک گوشت گاو خام و سرکه و ادویه) کارپاچیو

carpaccio

carpaine

<hr> معنی : مچی، وابسته به مچ، رسغ دست <hr> معانی دیگر : (کالبد شناسی)، وابسته به استخوان مچ

معنی : مچی، وابسته به مچ، رسغ دست معانی دیگر : (کالبد شناسی)، وابسته به استخوان مچ

carpal

carpal bone

carpal tunnel

<hr> رجوع شود به: carpal، pl استخوان مچ دست، رسغ دست

رجوع شود به: carpal، pl استخوان مچ دست، رسغ دست

carpale

carpalia

carpals

carpathian

<hr> کوه های کارپات (از جنوب لهستان تا شمال خاوری رومانی امتداد دارند - carpathians هم می گویند)

کوه های کارپات (از جنوب لهستان تا شمال خاوری رومانی امتداد دارند - carpathians هم می گویند)

carpathian mountains

carpathians

carpe

<hr> (لاتین) امروز را رها مکن، تا وقت هست خوش باش، فرصت عیش و طرب را از دست مده

(لاتین) امروز را رها مکن، تا وقت هست خوش باش، فرصت عیش و طرب را از دست مده

carpe diem

carped

<hr> معنی : برچه <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) برچه (اندام تولید مثل ماده در گیاهان گلدار که شامل تخمدان و کلاله است)، حجره ی گرزن، حجره گرزن

معنی : برچه معانی دیگر : (گیاه شناسی) برچه (اندام تولید مثل ماده در گیاهان گلدار که شامل تخمدان و کلاله است)، حجره ی گرزن، حجره گرزن

carpel

carpellary

carpels

<hr> معنی : نجار، درودگر، نجاری کردن <hr> معانی دیگر : کتگر، سازنده ی خانه های چوبی و کشتی های چوبی، با چوب ساختن، کتگری کردن

معنی : نجار، درودگر، نجاری کردن معانی دیگر : کتگر، سازنده ی خانه های چوبی و کشتی های چوبی، با چوب ساختن، کتگری کردن

carpenter

carpenter ant

<hr> (جانور شناسی) زنبور درودگر (زنبورهای تک زی از تیره ی anthophoridae که چوب را سوراخ می کند و در آن تخم می گذارد)، زنبورچوب سورا&nbsp;کن

(جانور شناسی) زنبور درودگر (زنبورهای تک زی از تیره ی anthophoridae که چوب را سوراخ می کند و در آن تخم می گذارد)، زنبورچوب سورا کن

carpenter bee

carpenter's hammer

carpenter's kit

carpenter's level

carpenter's plane

carpenter's rule

carpenter's square

carpentered

carpenteria

carpentering

carpenters

carpenterworm

<hr> معنی : نجاری، درودگری <hr> معانی دیگر : ساختن خانه ها و کشتی های چوبی، چوب بری

معنی : نجاری، درودگری معانی دیگر : ساختن خانه ها و کشتی های چوبی، چوب بری

carpentry

carper

carpers

<hr> معنی : فرش، قالی، زیلو <hr> معانی دیگر : گلیم، کفپوش بافته (پشمی و غیره)، موکت، گبه، خرسک، جاجم، جاجیم، فرش کردن، قالی کردن، با کفپوش پوشاندن، (مجازی) پوشاندن، مورد موآخذه قرار دادن، سرکوفت زدن، بازخواست کردن

معنی : فرش، قالی، زیلو معانی دیگر : گلیم، کفپوش بافته (پشمی و غیره)، موکت، گبه، خرسک، جاجم، جاجیم، فرش کردن، قالی کردن، با کفپوش پوشاندن، (مجازی) پوشاندن، مورد موآخذه قرار دادن، سرکوفت زدن، بازخواست کردن

carpet

carpet beater

<hr> (جانور شناسی) سوسک فرش (تیره ی dermestidae به ویژه جنس anthrenus)، بالشک مار، بالشتک مار

(جانور شناسی) سوسک فرش (تیره ی dermestidae به ویژه جنس anthrenus)، بالشک مار، بالشتک مار

واژه های حرف "c" - انگلیسی به فارسی