انگلیسی به فارسی

deviltries

<hr> معنی : دو بهم زنی <hr> معانی دیگر : مسخره بازی، الم شنگه، شیطنت، ناقلاگری، تخسی، عمل شیطانی، فتنه، فتنه انگیزی

معنی : دو بهم زنی معانی دیگر : مسخره بازی، الم شنگه، شیطنت، ناقلاگری، تخسی، عمل شیطانی، فتنه، فتنه انگیزی

deviltry

devilwise

devilwood

devily

<hr> معنی : منحرف، گمراه، کج، غیر مستقیم، بی راهه <hr> معانی دیگر : نادرست، دغل، ناراست خوی، مزور، حیله گر، ترفندباز، کجراه، کژرو، پرپیچ و خم، دور و دراز، مزورانه، نادرستانه، ترفندآمیز

معنی : منحرف، گمراه، کج، غیر مستقیم، بی راهه معانی دیگر : نادرست، دغل، ناراست خوی، مزور، حیله گر، ترفندباز، کجراه، کژرو، پرپیچ و خم، دور و دراز، مزورانه، نادرستانه، ترفندآمیز

devious

<hr> بیراهی، کجی، پرتی، سرگردانی

بیراهی، کجی، پرتی، سرگردانی

deviousness

devirginate

devirgination

devirginator

devirilize

devisability

<hr> شایسته تامل، شایسته اندیشه، تعبیه کردنی

شایسته تامل، شایسته اندیشه، تعبیه کردنی

devisable

devisal

devisceration

<hr> معنی : وصیتنامه، اری بری، اری گذاری، درست کردن، تدبیر کردن، اختراع کردن، تعبیه کردن <hr> معانی دیگر : تدبیر، ابداع کردن، ساختن، (حقوق) از طریق وصیت نامه به ارث گذاشتن، (قدیمی) تبانی کردن، توطئه کردن، (مهجور) حدس زدن، تصور کردن، ارک بری، ارک گذاری

معنی : وصیتنامه، اری بری، اری گذاری، درست کردن، تدبیر کردن، اختراع کردن، تعبیه کردن معانی دیگر : تدبیر، ابداع کردن، ساختن، (حقوق) از طریق وصیت نامه به ارث گذاشتن، (قدیمی) تبانی کردن، توطئه کردن، (مهجور) حدس زدن، تصور کردن، ارک بری، ارک گذاری

devise

devised

<hr> معنی : واری، اری بر، ذینفع حواله ارزی <hr> معانی دیگر : (حقوق) وارث، کسی که ملک به او به ارث رسیده است، ارث بر، وارک، ارک بر

معنی : واری، اری بر، ذینفع حواله ارزی معانی دیگر : (حقوق) وارث، کسی که ملک به او به ارث رسیده است، ارث بر، وارک، ارک بر

devisee

devisees

deviser

devisers

devises

devisings

<hr> معنی : موری <hr> معانی دیگر : (حقوق) ارث گذار، موصی (testator هم می گویند)، کسیکه بمیل خویش چیزی را بدیگری بارک می گذارد، مورک

معنی : موری معانی دیگر : (حقوق) ارث گذار، موصی (testator هم می گویند)، کسیکه بمیل خویش چیزی را بدیگری بارک می گذارد، مورک

devisor

devisors

devitalisation

<hr> معنی : بی جان کردن، از نیرو انداختن، از کار انداختن <hr> معانی دیگر : بی جان کردن، از نیرو انداختن، از کار انداختن

معنی : بی جان کردن، از نیرو انداختن، از کار انداختن معانی دیگر : بی جان کردن، از نیرو انداختن، از کار انداختن

devitalise

devitalising

devitalization

<hr> معنی : ضعیف کردن، بی جان کردن، از نیرو انداختن، از کار انداختن <hr> معانی دیگر : از شور و طراوت چیزی کاستن

معنی : ضعیف کردن، بی جان کردن، از نیرو انداختن، از کار انداختن معانی دیگر : از شور و طراوت چیزی کاستن

واژه های حرف "d" - انگلیسی به فارسی