انگلیسی به فارسی

fireproofing

fireproofness

<hr> اتش زن، سوخت انداز، تفنگ

اتش زن، سوخت انداز، تفنگ

firer

fireroom

firerooms

firers

firesafe

firesafeness

firesafety

<hr> معنی : سپر جلو بخاری <hr> معانی دیگر : سپر جلو بخاری، سپر جلو شومینه (یا بخاری دیواری)

معنی : سپر جلو بخاری معانی دیگر : سپر جلو بخاری، سپر جلو شومینه (یا بخاری دیواری)

firescreen

fireshine

<hr> معنی : پای بخاری، زندگی خانگی <hr> معانی دیگر : کنار بخاری (بخشی از اتاق که به بخاری نزدیک است)

معنی : پای بخاری، زندگی خانگی معانی دیگر : کنار بخاری (بخشی از اتاق که به بخاری نزدیک است)

fireside

firesideship

firespout

<hr> معنی : سنگ چخماق، سنگ اتش زنه <hr> معانی دیگر : (دراصل) سنگ آتش زنه

معنی : سنگ چخماق، سنگ اتش زنه معانی دیگر : (دراصل) سنگ آتش زنه

firestone

firestop

firestopping

<hr> هر چیز شدید و پر حرارت، توفان آتش، توفان آتش زا (که پس از انفجار اتمی به وجود می آید)

هر چیز شدید و پر حرارت، توفان آتش، توفان آتش زا (که پس از انفجار اتمی به وجود می آید)

firestorm

firetail

firethorn

firetop

firetower

<hr> معنی : ساختمان مستعد اتش سوزی <hr> معانی دیگر : تله ی آتش (ساختمانی که از نظر آتش سوزی خوب ساخته نشده است و یا دارای وسایل جلوگیری و فرار از آتش نیست)، ساختمانى که هنگام اتش سوزى بیرون امدن ازان دشواراست

معنی : ساختمان مستعد اتش سوزی معانی دیگر : تله ی آتش (ساختمانی که از نظر آتش سوزی خوب ساخته نشده است و یا دارای وسایل جلوگیری و فرار از آتش نیست)، ساختمانى که هنگام اتش سوزى بیرون امدن ازان دشواراست

firetrap

firetraps

firetruck

firewall

fireward

firewarden

<hr> معنی : نوشابه الکلی قوی <hr> معانی دیگر : (تداعی مزاح انگیز) مشروب الکلی قوی، اب اتشین، اتش سرد( کنایه ازنوشابه هاى الکلى است)

معنی : نوشابه الکلی قوی معانی دیگر : (تداعی مزاح انگیز) مشروب الکلی قوی، اب اتشین، اتش سرد( کنایه ازنوشابه هاى الکلى است)

firewater

<hr> معنی : نوعی کاهو <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی - هر یک از گیاهانی که روی زمین درخت بری شده یا حریق زده به آسانی سبز می شوند) سرطلایی، آتش گیاه (به ویژه epilobium angustifolium)

معنی : نوعی کاهو معانی دیگر : (گیاه شناسی - هر یک از گیاهانی که روی زمین درخت بری شده یا حریق زده به آسانی سبز می شوند) سرطلایی، آتش گیاه (به ویژه epilobium angustifolium)

fireweed

firewheel tree

firewoods

<hr> معنی : اتش بازی <hr> معانی دیگر : اتش بازی

معنی : اتش بازی معانی دیگر : اتش بازی

firework

fireworkless

fireworks

fireworky

fireworms

fireworshipper

firiness

<hr> معنی : تیر <hr> معانی دیگر : پختن در کوره (آجر و سفال و غیره)، آتش خوراندن به کوره و تنور و غیره، آتش تابی، سوخت (برای ایجاد آتش)، هیزم، هیمه، اتش زنی، داه کردن، پختن یاگرم کردن درکوره، شلیک، توپ اندازی

معنی : تیر معانی دیگر : پختن در کوره (آجر و سفال و غیره)، آتش خوراندن به کوره و تنور و غیره، آتش تابی، سوخت (برای ایجاد آتش)، هیزم، هیمه، اتش زنی، داه کردن، پختن یاگرم کردن درکوره، شلیک، توپ اندازی

firing

firing chamber

<hr> معنی : خط اتش، خط شلیک <hr> معانی دیگر : خط آتش (که از آنجا به سوی دشمن شلیک می شود)، سربازانی که در راستای آتش مستقر هستند، 1- (در جبهه ی جنگ) خط آتش، محل تیراندازی 2- محل انتقاد و خرده گیری، خط شلیک خط اتش

معنی : خط اتش، خط شلیک معانی دیگر : خط آتش (که از آنجا به سوی دشمن شلیک می شود)، سربازانی که در راستای آتش مستقر هستند، 1- (در جبهه ی جنگ) خط آتش، محل تیراندازی 2- محل انتقاد و خرده گیری، خط شلیک خط اتش

firing line

firing off

firing order

firing party

firing pin

firing range

<hr> معنی : جوخه اتش <hr> معانی دیگر : جوخه ی اعدام، جوخه ی آتش

معنی : جوخه اتش معانی دیگر : جوخه ی اعدام، جوخه ی آتش

واژه های حرف "f" - انگلیسی به فارسی