انگلیسی به فارسی

leskeaceae

lesleya

leslie

<hr> کشور لسوتو (در جنوب افریقا - پایتخت: ماسرو 30462 - maseru کیلومتر مربع)

کشور لسوتو (در جنوب افریقا - پایتخت: ماسرو 30462 - maseru کیلومتر مربع)

lesotho

<hr> (گیاه شناسی) لسپدزا (گیاهان یکساله یا پایا از جنس lespedeza و خانواده ی pea که برای بهسازی خاک و علوفه کشت می شود)

(گیاه شناسی) لسپدزا (گیاهان یکساله یا پایا از جنس lespedeza و خانواده ی pea که برای بهسازی خاک و علوفه کشت می شود)

lespedeza

<hr> معنی : کوچکتر، اصغر، کمتر، پست تر <hr> معانی دیگر : به میزان کمتر، به درجه ی کمتر، مبلغ کمتر، منهای (minus هم می گویند)، با کسر، صفت تفضیلی: little، بعنوان صفت تفضیلی little بکار رفته کهتر، پست تر <hr> less_ پسوند:، فاقد، بی - [valueless یا pitiless]

معنی : کوچکتر، اصغر، کمتر، پست تر معانی دیگر : به میزان کمتر، به درجه ی کمتر، مبلغ کمتر، منهای (minus هم می گویند)، با کسر، صفت تفضیلی: little، بعنوان صفت تفضیلی little بکار رفته کهتر، پست تر less_ پسوند:، فاقد، بی - [valueless یا pitiless]

less

less-traveled

<hr> معنی : اجاره دار، اجاره نشین <hr> معانی دیگر : اجاره کننده، مستاجر، کرایه کننده

معنی : اجاره دار، اجاره نشین معانی دیگر : اجاره کننده، مستاجر، کرایه کننده

lessee

lessees

lesseeship

<hr> معنی : خرد شدن، خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، تقلیل دادن، تقلیل یافتن، کاهش دادن، کمتر شدن، کمتر کردن، تخفیف یافتن <hr> معانی دیگر : کم کردن، کم شدن، کاسته شدن، کوچکتر کردن یا شدن، ویدا شدن

معنی : خرد شدن، خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، تقلیل دادن، تقلیل یافتن، کاهش دادن، کمتر شدن، کمتر کردن، تخفیف یافتن معانی دیگر : کم کردن، کم شدن، کاسته شدن، کوچکتر کردن یا شدن، ویدا شدن

lessen

lessened

lessening

<hr> معنی : کوچکتر، صغیر، اصغر، کمتر <hr> معانی دیگر : صفت تفضیلی واژه ی: little، کم اهمیت تر، ناچیزتر

معنی : کوچکتر، صغیر، اصغر، کمتر معانی دیگر : صفت تفضیلی واژه ی: little، کم اهمیت تر، ناچیزتر

lesser

lesser anteater

lesser ape

lesser bullrush

lesser burdock

lesser butterfly orchid

lesser celandine

lesser galangal

lesser hemlock

lesser knapweed

lesser kudu

lesser omentum

lesser panda

lesser peritoneal cavity

lesser prairie chicken

lesser rhomboid muscle

lesser scaup duck

lesser spearwort

lesser twayblade

lesser whitethroat

lesser wintergreen

lesser yellow trefoil

lesser yellowlegs

lessest

<hr> دوریس لسینگ (نویسنده ی انگلیسی)

دوریس لسینگ (نویسنده ی انگلیسی)

lessing

lessive

lessness

<hr> معنی : عبرت، درس، درس دادن به، تدریس کردن <hr> معانی دیگر : آموزه، کلاس، جلسه ی درس، درس عبرت، گوشمالی، تنبیه، گوشمالی دادن، نکوهیدن، گزینه ی انجیل (که در مراسم کلیسایی قرائت می شود) (lection هم می گویند)، درس دادن

معنی : عبرت، درس، درس دادن به، تدریس کردن معانی دیگر : آموزه، کلاس، جلسه ی درس، درس عبرت، گوشمالی، تنبیه، گوشمالی دادن، نکوهیدن، گزینه ی انجیل (که در مراسم کلیسایی قرائت می شود) (lection هم می گویند)، درس دادن

lesson

lessoned

<hr> معنی : اجاره دهنده، موجر <hr> معانی دیگر : صاحب ملک

معنی : اجاره دهنده، موجر معانی دیگر : صاحب ملک

lessor

lessors

<hr> معنی : مبادا <hr> معانی دیگر : مباد، نکند، تا اینکه، شاید

معنی : مبادا معانی دیگر : مباد، نکند، تا اینکه، شاید

واژه های حرف "l" - انگلیسی به فارسی