انگلیسی به فارسی

magnetic film

<hr> شاره ی مغناطیسی، شار برکشندی، سیل مغناطیسی

شاره ی مغناطیسی، شار برکشندی، سیل مغناطیسی

magnetic flux

magnetic flux density

magnetic flux unit

<hr> شدت میدان مغناطیسی، نیروی برکشندی

شدت میدان مغناطیسی، نیروی برکشندی

magnetic force

magnetic head

magnetic inclination

<hr> (میزان) القای مغناطیسی، فرتابی برکشندی (magnetic flux density هم می گویند)

(میزان) القای مغناطیسی، فرتابی برکشندی (magnetic flux density هم می گویند)

magnetic induction

magnetic ink

magnetic intensity

magnetic iron-ore

magnetic ledger card

magnetic levitation

magnetic line of force

magnetic medium

<hr> (خط فرضی که قطب های مغناطیسی شمال و جنوب کره ی زمین را بهم وصل می کند) نصف النهار مغناطیسی، زمین پرهون مغناطیسی (یا برکشندی)، نیم روز پرهون مغناطیسی

(خط فرضی که قطب های مغناطیسی شمال و جنوب کره ی زمین را بهم وصل می کند) نصف النهار مغناطیسی، زمین پرهون مغناطیسی (یا برکشندی)، نیم روز پرهون مغناطیسی

magnetic meridian

<hr> (جنگ افزار دریایی) مین مغناطیسی، مین برکشندی

(جنگ افزار دریایی) مین مغناطیسی، مین برکشندی

magnetic mine

<hr> گشتاور برکشندی (یا مغناطیس)، عزم مغناطیسی، گشتاور مغناطیسی

گشتاور برکشندی (یا مغناطیس)، عزم مغناطیسی، گشتاور مغناطیسی

magnetic moment

magnetic monopole

<hr> عقربه ی قطب نما، عقربه ی مغناطیسی، سوزن برکشندی

عقربه ی قطب نما، عقربه ی مغناطیسی، سوزن برکشندی

magnetic needle

<hr> شمال مغناطیسی (که چند درجه با شمال واقعی کره زمین فرق دارد)، شمال برکشندی

شمال مغناطیسی (که چند درجه با شمال واقعی کره زمین فرق دارد)، شمال برکشندی

magnetic north

magnetic pickup

<hr> معنی : قطب مغناطیسی <hr> معانی دیگر : (جغرافی) قطب مغناطیسی (قطب های شمال و جنوب مغناطیسی که با قطب های جغرافیایی یا واقعی چند درجه فرق دارند)

معنی : قطب مغناطیسی معانی دیگر : (جغرافی) قطب مغناطیسی (قطب های شمال و جنوب مغناطیسی که با قطب های جغرافیایی یا واقعی چند درجه فرق دارند)

magnetic pole

magnetic pyrites

magnetic recorder

<hr> (ضبط صوت و کامپیوتر و غیره) ضبط مغناطیسی، ضبط مغناطیسی

(ضبط صوت و کامپیوتر و غیره) ضبط مغناطیسی، ضبط مغناطیسی

magnetic recording

magnetic resonance

magnetic storage

<hr> (به هم خوردن میدان های مغناطیسی زمین در اثر لکه ها و شعله وری های خورشید) توفان مغناطیسی (یا برکشندی)

(به هم خوردن میدان های مغناطیسی زمین در اثر لکه ها و شعله وری های خورشید) توفان مغناطیسی (یا برکشندی)

magnetic storm

magnetic stripe

<hr> معنی : نوار مغناطیسی <hr> معانی دیگر : (ضبط صوت و غیره) نوار مغناطیسی (یا برکشندی)

معنی : نوار مغناطیسی معانی دیگر : (ضبط صوت و غیره) نوار مغناطیسی (یا برکشندی)

magnetic tape

magnetic tape reader

magnetic tape unit

magnetic thin film

magnetic variation

magnetic wire

<hr> با کشش آهن ربایی، با قوه مغناطیسی

با کشش آهن ربایی، با قوه مغناطیسی

magnetically

magneticalness

magnetician

<hr> (با فعل مفرد - بخشی از فیزیک که با آهن ربا و پدیده های مغناطیسی سروکار دارد) مغناطیس شناسی، برکشند شناسی، کشنداشناسی

(با فعل مفرد - بخشی از فیزیک که با آهن ربا و پدیده های مغناطیسی سروکار دارد) مغناطیس شناسی، برکشند شناسی، کشنداشناسی

magnetics

magnetiferous

magnetification

magnetify

magnetisation

magnetised

magnetising

<hr> معنی : جذبه، کشش، خاصیت مغناطیسی، اهن ربایی <hr> معانی دیگر : خاصیت آهن ربایی یا مغناطیسی، برکشندگری، کشندایی، گیرایی، ربایش گری، افسون گری، گرایش گری، نیروی جاذبه، نیروی کشندا، رجوع شود به: magnetics، (قدیمی) رجوع شود به: hypnotism

معنی : جذبه، کشش، خاصیت مغناطیسی، اهن ربایی معانی دیگر : خاصیت آهن ربایی یا مغناطیسی، برکشندگری، کشندایی، گیرایی، ربایش گری، افسون گری، گرایش گری، نیروی جاذبه، نیروی کشندا، رجوع شود به: magnetics، (قدیمی) رجوع شود به: hypnotism

واژه های حرف "m" - انگلیسی به فارسی