انگلیسی به فارسی

oftentime

<hr> معنی : غالب اوقات <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: often، بارها، خیلی اوقات، بسی، کرارا، اغلب، بسیار

معنی : غالب اوقات معانی دیگر : رجوع شود به: often، بارها، خیلی اوقات، بسی، کرارا، اغلب، بسیار

oftentimes

ofter

oftest

ofthink

oftly

ofttime

<hr> معنی : غالب اوقات <hr> معانی دیگر : often : غالب اوقات

معنی : غالب اوقات معانی دیگر : often : غالب اوقات

ofttimes

oftwhiles

ogaire

ogallala

ogamic

ogams

ogcocephalidae

ogcocephalus

<hr> گروه هشت تایی، هشت گانه

گروه هشت تایی، هشت گانه

ogdoad

ogdoads

<hr> (معماری)، خط یا قرنیس یا آذین به شکلs، یکجور گچبری که برش یا نیمر&nbsp;آن مانند است

(معماری)، خط یا قرنیس یا آذین به شکلs، یکجور گچبری که برش یا نیمر آن مانند است

ogee

ogee arch

ogeed

ogenesis

ogenetic

ogganition

ogham

oghamic

oghamist

oghamists

oghams

oghuz

ogival

<hr> (از ریشه ی عربی - معماری) طاق نوک تیز، طاق رومی، نوک تیز، پرتابه یا موشک

(از ریشه ی عربی - معماری) طاق نوک تیز، طاق رومی، نوک تیز، پرتابه یا موشک

ogive

ogives

oglala

<hr> معنی : چشم چرانی، چشم چرانی کردن، چشم چرانی کردن، با چشم غمزه کردن، نگاه عاشقانه کردن <hr> معانی دیگر : نگاه هیز کردن، هرزه نگاه، کرشمه، عشوه

معنی : چشم چرانی، چشم چرانی کردن، چشم چرانی کردن، با چشم غمزه کردن، نگاه عاشقانه کردن معانی دیگر : نگاه هیز کردن، هرزه نگاه، کرشمه، عشوه

ogle

ogled

oglers

ogles

ogmic

ogonium

ogpu

<hr> معنی : غول، ادمخوار، غول پیکر، ادم موحش <hr> معانی دیگر : (در افسانه و داستان های جن و پری) عفریت، آدمخوار، دیو

معنی : غول، ادمخوار، غول پیکر، ادم موحش معانی دیگر : (در افسانه و داستان های جن و پری) عفریت، آدمخوار، دیو

ogre

<hr> معنی : غول اسا <hr> معانی دیگر : غول اسا

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی