انگلیسی به فارسی

outreads

outreasoned

outreasoning

outreasons

outrecuidance

outredden

outrede

outreign

outrelief

outremer

outreness

outrhyme

outrhyming

outrib

outribbed

outrick

outridden

<hr> معنی : در مسابقه چیره شدن، در سواری پیش افتادن از، در برابر طوفان ایستادگی کردن <hr> معانی دیگر : بیشتر سواری کردن، (در سواری) پیشی گرفتن

معنی : در مسابقه چیره شدن، در سواری پیش افتادن از، در برابر طوفان ایستادگی کردن معانی دیگر : بیشتر سواری کردن، (در سواری) پیشی گرفتن

outride

<hr> معنی : پیشرو <hr> معانی دیگر : (موتور سوار یا اسب سواری که در کنار کالسکه و غیره حرکت می کند) مشایع، اسکورت، کابوی، گله دار

معنی : پیشرو معانی دیگر : (موتور سوار یا اسب سواری که در کنار کالسکه و غیره حرکت می کند) مشایع، اسکورت، کابوی، گله دار

outrider

outriders

outrides

outrig

outrigged

<hr> معنی : پایه، بست، پاروگیر، تیر دگل قایق، دم طیاره <hr> معانی دیگر : شمع یا پایه ی موقت و غیره که بر بدنه ی اصلی وصل است، تیر کناره ی قایق (برای افزودن بر ثبات و نگهداری پارو و غیره)

معنی : پایه، بست، پاروگیر، تیر دگل قایق، دم طیاره معانی دیگر : شمع یا پایه ی موقت و غیره که بر بدنه ی اصلی وصل است، تیر کناره ی قایق (برای افزودن بر ثبات و نگهداری پارو و غیره)

outrigger

outrigger canoe

outriggered

outriggerless

<hr> معنی : اشکارا، کاملا، بی درنگ، یکجا <hr> معانی دیگر : یکسره، صاف و پوست کنده، آشکارا، واضح، رک و راست، تمام عیار، تمام و کمال، مطلق، فورا، بلادرنگ، درجا، بی شک و تردید، مسلم، حتمی، جمله

معنی : اشکارا، کاملا، بی درنگ، یکجا معانی دیگر : یکسره، صاف و پوست کنده، آشکارا، واضح، رک و راست، تمام عیار، تمام و کمال، مطلق، فورا، بلادرنگ، درجا، بی شک و تردید، مسلم، حتمی، جمله

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی