انگلیسی به فارسی

panbroil

<hr> معنی : کلوچه، نان شیرین و پهن، نان ساجی <hr> معانی دیگر : (خوراکپزی - خمیر گندم و تخم مرغ که مثل کتلت سرخ می کنند و با شیره به عنوان صبحانه می خورند) پنکیک، (فرود آوردن هواپیما) فرود افتاده، افتان فرود (pancake landing هم می گویند)، (هواپیما) افتان فرود کردن، نان شیرین و پهن مثل کلوچه

معنی : کلوچه، نان شیرین و پهن، نان ساجی معانی دیگر : (خوراکپزی - خمیر گندم و تخم مرغ که مثل کتلت سرخ می کنند و با شیره به عنوان صبحانه می خورند) پنکیک، (فرود آوردن هواپیما) فرود افتاده، افتان فرود (pancake landing هم می گویند)، (هواپیما) افتان فرود کردن، نان شیرین و پهن مثل کلوچه

pancake

pancake batter

pancake day

pancake makeup

pancake turtle

pancake-like

pancake-style

pancaked

pancakes

pancaking

pancarditis

panchama

panchax

panchaxes

panchayat

panchayet

pancheon

panchreston

<hr> معنی : حساس نسبت بهمه رنگها، همه رنگ <hr> معانی دیگر : حساس نسبت به نور، نور حساس، در عکاسی حساس نسبت بهمه رنگها

معنی : حساس نسبت بهمه رنگها، همه رنگ معانی دیگر : حساس نسبت به نور، نور حساس، در عکاسی حساس نسبت بهمه رنگها

panchromatic

panchromatic film

panchromatism

panchromatization

panchway

panclastic

panclastite

panconciliatory

pancosmic

pancosmism

pancratia

pancratian

pancratiast

pancratiastic

pancratic

pancratically

pancration

pancratism

pancratist

pancratium

<hr> معنی : لوزالمعده <hr> معانی دیگر : (کالبد شناسی) لوزالمعده، خوش گوشت، پانکراس

معنی : لوزالمعده معانی دیگر : (کالبد شناسی) لوزالمعده، خوش گوشت، پانکراس

واژه های حرف "p" - انگلیسی به فارسی