انگلیسی به فارسی

pedagoguery

pedagogues

pedagoguish

pedagoguism

<hr> معنی : تربیت، تعلیم، فن تعلیم، نواموزی، فن اموزش وپرورش کودک، للگی <hr> معانی دیگر : آموزگاری، تدریس، معلمی، آموزگری

معنی : تربیت، تعلیم، فن تعلیم، نواموزی، فن اموزش وپرورش کودک، للگی معانی دیگر : آموزگاری، تدریس، معلمی، آموزگری

pedagogy

pedagogyaled

pedagogying

<hr> معنی : پدال، رکاب، جاپایی، پایی، وابسته به رکاب، پا زدن، رکاب زدن <hr> معانی دیگر : (دوچرخه و ماشین خیاطی و غیره) رکاب، پنجه رکاب، پادک، اهرم پایی، پای اوزار، پدال دار، رکاب دار، پایی دار، پادکی، به پدال فشار آوردن، (دوچرخه) پازدن، به رکاب فشار آوردن، در دوچرخه وچر&nbsp; خیاطی وغیره رکاب

معنی : پدال، رکاب، جاپایی، پایی، وابسته به رکاب، پا زدن، رکاب زدن معانی دیگر : (دوچرخه و ماشین خیاطی و غیره) رکاب، پنجه رکاب، پادک، اهرم پایی، پای اوزار، پدال دار، رکاب دار، پایی دار، پادکی، به پدال فشار آوردن، (دوچرخه) پازدن، به رکاب فشار آوردن، در دوچرخه وچر خیاطی وغیره رکاب

pedal

pedal extremity

pedal point

pedal pusher

<hr> (زنانه) شلوار پاچه باریک (که تا بالای قوزک می رسد)، شلوار کوتاه زنانه

(زنانه) شلوار پاچه باریک (که تا بالای قوزک می رسد)، شلوار کوتاه زنانه

pedal pushers

pedal steel (guitar)

pedaled

pedaler

<hr> (خاک جنگل های استوایی که مقدار زیادی اکسید آهن و آلومینا دارد و کلسیم کم دارد) خاک آهن

(خاک جنگل های استوایی که مقدار زیادی اکسید آهن و آلومینا دارد و کلسیم کم دارد) خاک آهن

pedalfer

pedalferic

pedalfers

pedaliaceous

pedalian

pedalier

pedaliers

pedaling

pedaliter

pedality

pedalium

pedaller

pedalling

pedalo

pedals

pedanalysis

<hr> معنی : فضل فروش، عالم نما، کرم کتاب، ملانقطی <hr> معانی دیگر : آدم ملا نقطی، معلم فضل فروش، معلم کوته نظر

معنی : فضل فروش، عالم نما، کرم کتاب، ملانقطی معانی دیگر : آدم ملا نقطی، معلم فضل فروش، معلم کوته نظر

pedant

pedante

pedantesque

pedanthood

<hr> معنی : موشکاف، ملانقطی <hr> معانی دیگر : وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی

معنی : موشکاف، ملانقطی معانی دیگر : وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی

واژه های حرف "p" - انگلیسی به فارسی