انگلیسی به فارسی

<hr> فیلم ناطق درجمع صنعت فیلم ناطق

فیلم ناطق درجمع صنعت فیلم ناطق

talkie

talkier

talkies

talkily

talkiness

<hr> معنی : مکالمه، ناطق، سخنگو <hr> معانی دیگر : حرفزن، گویا، غیر صامت، سخن دار، عمل سخن گفتن، حرف زنی، صحبت، با حالت

معنی : مکالمه، ناطق، سخنگو معانی دیگر : حرفزن، گویا، غیر صامت، سخن دار، عمل سخن گفتن، حرف زنی، صحبت، با حالت

talking

<hr> (برای نابینایان و کهنسالان و غیره) کتاب ضبط شده روی نوار صوتی، کتاب گویا، صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره

(برای نابینایان و کهنسالان و غیره) کتاب ضبط شده روی نوار صوتی، کتاب گویا، صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره

talking book

<hr> معنی : دستگاه ضبط صوت، گرامافون <hr> معانی دیگر : گرامافون، دستگاه ضبط صوت

معنی : دستگاه ضبط صوت، گرامافون معانی دیگر : گرامافون، دستگاه ضبط صوت

talking machine

<hr> (قدیمی) فیلم سخن دار، فیلم دارای نوار صوتی، فیلم غیر صامت، فیلم ناطق (talkie هم می گفتند)

(قدیمی) فیلم سخن دار، فیلم دارای نوار صوتی، فیلم غیر صامت، فیلم ناطق (talkie هم می گفتند)

talking picture

<hr> (مثلا در ارائه ی بحث یا استدلال) نکته ی مجاب کننده، نکته ی گویا، نکته یا دلیل مهم بحک وگفتگو

(مثلا در ارائه ی بحث یا استدلال) نکته ی مجاب کننده، نکته ی گویا، نکته یا دلیل مهم بحک وگفتگو

talking point

<hr> معنی : نصیحت، اخطار، تنبیه، توبیخ، سرزنش رسمی <hr> معانی دیگر : (عامیانه) سرزنش، خرده گیری، تنبیه شفاهی، توبی

معنی : نصیحت، اخطار، تنبیه، توبیخ، سرزنش رسمی معانی دیگر : (عامیانه) سرزنش، خرده گیری، تنبیه شفاهی، توبی

talking to

talking-to

talkings

talks

<hr> معنی : پر حرف، حراف <hr> معانی دیگر : پر گفت و شنود، پر از مکالمه، وراج، پر گوی

معنی : پر حرف، حراف معانی دیگر : پر گفت و شنود، پر از مکالمه، وراج، پر گوی

talky

<hr> معنی : بلند، شاق، گزاف، اغراق امیز، بلند بالا، بلند قد، قد بلند <hr> معانی دیگر : مرتفع، فرازین، رفیع، (انسان) بالابلند، بلندقامت، سروقد، رفعت، قامت، (امریکا - عامیانه) باور نکردنی، مبالغه آمیز، بزرگ، (در لیوان و غیره ی) بلند، (عامیانه) پر باد و فیس، پر طمطراق، پر کر و فر، پر ادعا، راست، ایستاده، صاف، شق، شق و رق، دراز، لندهور، (مهجور) دلیر، شجاع، (مهجور) خوش سیما، خوش قیافه

معنی : بلند، شاق، گزاف، اغراق امیز، بلند بالا، بلند قد، قد بلند معانی دیگر : مرتفع، فرازین، رفیع، (انسان) بالابلند، بلندقامت، سروقد، رفعت، قامت، (امریکا - عامیانه) باور نکردنی، مبالغه آمیز، بزرگ، (در لیوان و غیره ی) بلند، (عامیانه) پر باد و فیس، پر طمطراق، پر کر و فر، پر ادعا، راست، ایستاده، صاف، شق

tall

tall bellflower

tall crowfoot

tall cupflower

tall field buttercup

tall gallberry holly

tall goldenrod

tall mallow

tall oat grass

tall oil

<hr> (امریکا - عامیانه) کار دشوار

(امریکا - عامیانه) کار دشوار

tall order

tall sunflower

tall-grass

tall-growing

tall-stalked

<hr> (فئودالیسم)، مالیات وضع شده بر شهرها و املاک سلطنتی توسط پادشاه، مالیات شاه

(فئودالیسم)، مالیات وضع شده بر شهرها و املاک سلطنتی توسط پادشاه، مالیات شاه

tallage

tallageability

tallaged

tallaging

<hr> شهر تالاهاسی (مرکز ایالت فلوریدا - آمریکا)

شهر تالاهاسی (مرکز ایالت فلوریدا - آمریکا)

tallahassee

tallaism

tallate

<hr> معنی : کلاهک دودکش، قفسه پایهدار، ادم یا چیز بلند قد <hr> معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: highboy

معنی : کلاهک دودکش، قفسه پایهدار، ادم یا چیز بلند قد معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: highboy

واژه های حرف "t" - انگلیسی به فارسی