انگلیسی به فارسی

wakeboard

waked

wakeel

wakefield

<hr> معنی : گوش بزنگ، بیدار، هشیار، شب زنده دار <hr> معانی دیگر : نخفته، گوش به زنگ

معنی : گوش بزنگ، بیدار، هشیار، شب زنده دار معانی دیگر : نخفته، گوش به زنگ

wakeful

wakefully

<hr> بیداری، بیخوابی، شب زنده داری

بیداری، بیخوابی، شب زنده داری

wakefulness

wakeing

wakeless

<hr> معنی : بیدار کردن، بیدار شدن، بیداری کشیدن <hr> معانی دیگر : به خود آمدن، فعال شدن، زنده شدن، جان گرفتن، فعال کردن، به هیجان آوردن، به خود آوردن

معنی : بیدار کردن، بیدار شدن، بیداری کشیدن معانی دیگر : به خود آمدن، فعال شدن، زنده شدن، جان گرفتن، فعال کردن، به هیجان آوردن، به خود آوردن

waken

wakener

wakeners

wakening

wakens

waker

wakerife

wakerifeness

wakerobin

wakers

wakes

waketime

wakeup

wakf

wakhi

wakif

wakikis

waking

waking up

wakizashi

wakken

wakon

wakonda

wakore

waksman

wakwafi

waky

walach

walachia

walachian

walapai

walcheren

walden pond

<hr> (نام فرقه ای از کاتولیک های شمال ایتالیا و جنوب فرانسه که در سال 1170 میلادی مرتد اعلام شدند) والدن سیز

(نام فرقه ای از کاتولیک های شمال ایتالیا و جنوب فرانسه که در سال 1170 میلادی مرتد اعلام شدند) والدن سیز

واژه های حرف "w" - انگلیسی به فارسی