انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : تری، نمداری <hr> معانی دیگر : نمداری، تری

معنی : تری، نمداری معانی دیگر : نمداری، تری

wetness

wetnesses

wetnurse

wetproof

wets

wetsuit

<hr> حالت آب پذیری، قابلیت خیس شدن، تر شوندگی، خیسی، تری، قابلیت خیسی

حالت آب پذیری، قابلیت خیس شدن، تر شوندگی، خیسی، تری، قابلیت خیسی

wettability

<hr> خیس شدنی یا کردنی، تر شدنی، تر شو، قابل خیس کردن، خیس کردنی

خیس شدنی یا کردنی، تر شدنی، تر شو، قابل خیس کردن، خیس کردنی

wettable

wetted

<hr> معنی : خیس کننده، نم زننده <hr> معانی دیگر : تر کننده، آبیدن گر

معنی : خیس کننده، نم زننده معانی دیگر : تر کننده، آبیدن گر

wetter

wetterhorn

wetters

<hr> مایعی که برای ترساختن یاخمیرکردن چیزی بکاررود

مایعی که برای ترساختن یاخمیرکردن چیزی بکاررود

wetting

<hr> عامل تر کننده، غلظت کاه، چگالکاه، ماده خیس کننده

عامل تر کننده، غلظت کاه، چگالکاه، ماده خیس کننده

wetting agent

<hr> معنی : خیس، نمناک، مرطوب، نسبتا تر، رطوبت دار <hr> معانی دیگر : نسبتا خیس، کمی تر

معنی : خیس، نمناک، مرطوب، نسبتا تر، رطوبت دار معانی دیگر : نسبتا خیس، کمی تر

wettish

wettishness

weve

wevet

wexford

weymouth

weymouth pine

weys

wezen

wezn

<hr> مخفف: فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری

مخفف: فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری

wftu

whabby

<hr> معنی : ضربت، ضربت سخت، صدای ضربت، صدای اصطکاک، ضربت سخت زدن، صدای کتک زدن، تسهیم کردن، زدن، محکم زدن <hr> معانی دیگر : ضربه ی تند و صدادار، سیلی، چک، صدای ضربه ی تند، دنگ، شترق، (با صدای بلند - محکم) زدن، صربه زدن، سهم

معنی : ضربت، ضربت سخت، صدای ضربت، صدای اصطکاک، ضربت سخت زدن، صدای کتک زدن، تسهیم کردن، زدن، محکم زدن معانی دیگر : ضربه ی تند و صدادار، سیلی، چک، صدای ضربه ی تند، دنگ، شترق، (با صدای بلند - محکم) زدن، صربه زدن، سهم

whack

<hr> معنی : قسمت کردن، تسهیم کردن، تقسیم به سهام کردن <hr> معانی دیگر : تقسیم به سهام کردن، قسمت کردن، تسهیم کردن

معنی : قسمت کردن، تسهیم کردن، تقسیم به سهام کردن معانی دیگر : تقسیم به سهام کردن، قسمت کردن، تسهیم کردن

whack up

<hr> (خودمانی)، خسته، از پا افتاده، بی رمق (whacked-out هم می گویند)

(خودمانی)، خسته، از پا افتاده، بی رمق (whacked-out هم می گویند)

whacked

whacker

whackers

whackiest

<hr> معنی : خیلی بزرگ، بسیار عظیم <hr> معانی دیگر : بسیار، خیلی، واقعا، (انگلیس - عامیانه)، بسیار بزرگ، گنده، عظیم، پر سر و صدا

معنی : خیلی بزرگ، بسیار عظیم معانی دیگر : بسیار، خیلی، واقعا، (انگلیس - عامیانه)، بسیار بزرگ، گنده، عظیم، پر سر و صدا

whacking

<hr> (خودمانی) رجوع شود به: wacko

(خودمانی) رجوع شود به: wacko

whacko

whacks

<hr> (خودمانی) رجوع شود به: wacky

(خودمانی) رجوع شود به: wacky

whacky

whaddie

whafabout

<hr> معنی : نهنگ، بال، بالن، وال، قیطس، نهنگ صید کردن <hr> معانی دیگر : وال شکار کردن، نهنگ گرفتن، (جانور شناسی) نهنگ، بـال (راسته های mysticeta و odontoceta)، (عامیانه) کتک زدن، دک و دنده ی کسی را خرد کردن، عظیم الجثه

معنی : نهنگ، بال، بالن، وال، قیطس، نهنگ صید کردن معانی دیگر : وال شکار کردن، نهنگ گرفتن، (جانور شناسی) نهنگ، بـال (راسته های mysticeta و odontoceta)، (عامیانه) کتک زدن، دک و دنده ی کسی را خرد کردن، عظیم الجثه

whale

whale louse

whale oil

<hr> (جانور شناسی) وال کوسه (کوسه های درشت و تخم گذار گونه ی rhiniodon typus از تیره ی rhiniodontidae و راسته ی orectolobiformes)

(جانور شناسی) وال کوسه (کوسه های درشت و تخم گذار گونه ی rhiniodon typus از تیره ی rhiniodontidae و راسته ی orectolobiformes)

واژه های حرف "w" - انگلیسی به فارسی