حاصل ضرب کارتزین

حاصل عمر

حاصل قوبی افشار

حاصل قوبی امیراباد

حاصل پور

حاصلخیزی خاک

<hr> مترادف حاضر : حی، شاهد، موجود ، آماده، فراهم، مهیا، دردسترس ، مستعد ، اکنون، زمان حال ، شهرنشین ، در دسترس <hr> متضاد حاضر : غایب، نامهیا، نامستعد، گذشته، بادیه نشین، بادی <hr> برابر پارسی : آماده، باشنده، پیدا، فراهم

مترادف حاضر : حی، شاهد، موجود ، آماده، فراهم، مهیا، دردسترس ، مستعد ، اکنون، زمان حال ، شهرنشین ، در دسترس متضاد حاضر : غایب، نامهیا، نامستعد، گذشته، بادیه نشین، بادی برابر پارسی : آماده، باشنده، پیدا، فراهم

حاضر

<hr> مترادف حاضر یراق : آماده، حاضر به خدمت، حاضررکاب، مهیا، گوش به فرمان <hr> برابر پارسی : آماده

مترادف حاضر یراق : آماده، حاضر به خدمت، حاضررکاب، مهیا، گوش به فرمان برابر پارسی : آماده

حاضر یراق

حاضری فروشی

حاطب ابن ابی بالتعه

<hr> مترادف حافظ : پاسدار، حارس، حامی، محافظ، مدافع، مهیمن، نگاهبان، نگهبان، حفظکننده <hr> برابر پارسی : نگهبان، پاسبان، از بر دارنده، نگهدارنده

مترادف حافظ : پاسدار، حارس، حامی، محافظ، مدافع، مهیمن، نگاهبان، نگهبان، حفظکننده برابر پارسی : نگهبان، پاسبان، از بر دارنده، نگهدارنده

حافظ

حافظ اباد

حافظ ابرو

حافظ ابوالعلاء

حافظ ابونعیم اصفهانی

حافظ احمد قزوینی

حافظ استقلال

حافظ الله قدمی

حافظ به روایت کیارستمی

حافظ جلاجل باخرزی

حافظ حسن بن شجاع تونی

حافظ در ژاپن

حافظ سعید خان

حافظ سید ریاض حسین نجفی

حافظ شیراز به روایت احمد شاملو

حافظ طاحونی

حافظ عاشق است

حافظ عثمان

حافظ مدیرزاده

حافظ مزی

حافظ موسوی

حافظ ناظری

حافظ کسیب

<hr> مترادف حافظه : حفظه، خاطر، ذهن، قوه ذاکره، یاد <hr> برابر پارسی : یاد، یادآوری، ویر

مترادف حافظه : حفظه، خاطر، ذهن، قوه ذاکره، یاد برابر پارسی : یاد، یادآوری، ویر

واژه های حرف "ح" - دانشنامه عمومی