صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ز" - فارسی به انگلیسی
زخم گوشه ناخن (پزشکی)
زخمنشان
زخمه
زخمه (موسیقی)
زخمه مضراب
زخمگاه
زخمی
زخمی (ارتش)
زخمی شدن
زخمی شدن در اثر مالش
زخمی نشدن
زخمی نشدنی
زخمی کردن
زخمی کردن با شاخ زنی
زخمی کردن با چنگ و دندان
زخمی کردن در اثر مالش
زد و برد
زد و بست
زد و بند
زد و بند کردن
زد و خورد
زد و خورد (عامیانه)
زد و خورد (فوتبال)
زد و خورد اتفاقی
زد و خورد از فاصله کم
زد و خورد در هم و برهم
زد و خورد هوایی
زد و خورد و جنجال
زد و خورد پر سر و صدا
زد و خورد کردن
زد و خورد کردن با سر و صدا
زد و خورد کوتاه
زد وبند کردن
زداگر
زدایش
زدایش جرم دندان (دندان پزشکی)
زدایش گر
زدایشگر
زداینده
زداییدن با صابون
زداییدن با مالیدن چیزی زبر
زدش
زدش در متن
زدشی
زدن
زدن (خودمانی - قدیمی)
زدن (شپلق)
زدن (عامیانه - قدیمی)
بیشتر