سرآشپز

سرآغاز

سرآغاز (مجازی)

سرآغاز بودن

سرآغاز شدن

سرآغازین

سرآمد

سرآمد (مجازی)

سرآمد از نظر رتبه و مقام و رده

سرآمد بودن

سرآمدن

سرآمدن زمان

سرآویختن (گیاه)

سرآویخته

سرآویختگی

<hr> مترادف سرا : بقعه، بیت، خانه، دار، کاشانه، مسکن، منزل، کوشک، قصر

مترادف سرا : بقعه، بیت، خانه، دار، کاشانه، مسکن، منزل، کوشک، قصر

سرا

<hr> مترادف سراب : آل، سرابه، شوره زار، کوراب <hr> متضاد سراب : چشمه

مترادف سراب : آل، سرابه، شوره زار، کوراب متضاد سراب : چشمه

سراب

<hr> مترادف سراج : چراغ، مصباح | زین ساز

مترادف سراج : چراغ، مصباح | زین ساز

سراج

سراجه

<hr> مترادف سرادق : سراپرده

سرادق

سرازپا نشناختن

<hr> مترادف سرازیر : شیب، سراشیب، نشیب ، آویخته، سرنگون، معلق، وارو، وارونه، واژگون ، روان، جاری <hr> متضاد سرازیر : سربالایی، سربالا

مترادف سرازیر : شیب، سراشیب، نشیب ، آویخته، سرنگون، معلق، وارو، وارونه، واژگون ، روان، جاری متضاد سرازیر : سربالایی، سربالا

سرازیر

سرازیر بودن

سرازیر دار بودن

<hr> مترادف سرازیر شدن : روان شدن، جاری شدن، هجوم آوردن، روی آوردن

مترادف سرازیر شدن : روان شدن، جاری شدن، هجوم آوردن، روی آوردن

سرازیر شدن

سرازیر شدن هواپیما پیش از فرود

سرازیر شدگی

سرازیر کردن

سرازیرشدن

<hr> مترادف سرازیری : درکه، سراشیبی، شیب، نشیب <hr> متضاد سرازیری : فراز، سربالایی

مترادف سرازیری : درکه، سراشیبی، شیب، نشیب متضاد سرازیری : فراز، سربالایی

سرازیری

سرازیری تند

سراستین

<hr> مترادف سراسر : تمام، تمام

مترادف سراسر : تمام، تمام

سراسر

سراسری

<hr> مترادف سراسیمه : آسیمه سر، آشفته، سرگردان، بی تاب، پریشان، پریشان حال، دستپاچه، دلواپس، سردرگم، متوحش، مرعوب، مضطرب، هراسان

مترادف سراسیمه : آسیمه سر، آشفته، سرگردان، بی تاب، پریشان، پریشان حال، دستپاچه، دلواپس، سردرگم، متوحش، مرعوب، مضطرب، هراسان

سراسیمه

سراسیمه شدن

سراسیمه شدن (عامیانه)

سراسیمه کردن

سراسیمه کردن به طور شدید

<hr> مترادف سراسیمگی : آشفتگی، بی تابی، سرگردانی، پریشانی، دستپاچگی، دلهره، سردرگمی، ناراحتی

مترادف سراسیمگی : آشفتگی، بی تابی، سرگردانی، پریشانی، دستپاچگی، دلهره، سردرگمی، ناراحتی

سراسیمگی

سراشپز

<hr> مترادف سراشیب : سرازیر، سرازیری، نشیب شیب دار، سراشیبی <hr> متضاد سراشیب : سربالایی

مترادف سراشیب : سرازیر، سرازیری، نشیب شیب دار، سراشیبی متضاد سراشیب : سربالایی

سراشیب

سراشیب شدن

سراشیب کردن

سراشیبی

<hr> مترادف سراغ : نشان، نشانی، پی جویی، پیگیری، جست وجو، پرسش، سؤال <hr> متضاد سراغ : پاسخ، جواب

مترادف سراغ : نشان، نشانی، پی جویی، پیگیری، جست وجو، پرسش، سؤال متضاد سراغ : پاسخ، جواب

سراغ

سراغ داشتن

<hr> مترادف سراغ کردن : پرس وجو کردن، سراغ گرفتن، جست وجو کردن، آگاهی یافتن

مترادف سراغ کردن : پرس وجو کردن، سراغ گرفتن، جست وجو کردن، آگاهی یافتن

واژه های حرف "س" - فارسی به انگلیسی