ghost car

ghost crab

ghost factory

ghost forest

ghost gun

ghost net

ghost of tsushima

ghost simcard

ghost sleath

ghost story

ghost surveillance

ghost touch

<hr> معنی : شهر متروک <hr> معانی دیگر : شهر متروک (شهری که به خاطر مسائل اقتصادی خالی از سکنه شده)، شهر ارواح

معنی : شهر متروک معانی دیگر : شهر متروک (شهری که به خاطر مسائل اقتصادی خالی از سکنه شده)، شهر ارواح

ghost town

ghost writers

ghostbuster

ghosted

ghosting

ghostkeeper

<hr> (نادر) روحانی، مذهبی، روح مانند، شبح مانند، روحی، روح وش، خیالی

(نادر) روحانی، مذهبی، روح مانند، شبح مانند، روحی، روح وش، خیالی

ghostly

ghosts

<hr> معنی : کسیکه بجای دیگران چیز مینویسد <hr> معانی دیگر : کسی که (درمقابل دریافت پول) به نام شخص دیگری کتاب یا مقاله می نویسد، کسی که در مقابل دریافت پول اجازه می دهد کتاب یامقاله اش به نام شخص دیگری چاپ شود، نویسنده ی مجهول، کسیکه بجای دیگران چیز مینویسد

معنی : کسیکه بجای دیگران چیز مینویسد معانی دیگر : کسی که (درمقابل دریافت پول) به نام شخص دیگری کتاب یا مقاله می نویسد، کسی که در مقابل دریافت پول اجازه می دهد کتاب یامقاله اش به نام شخص دیگری چاپ شود، نویسنده ی مجهول، کسیکه بجای دیگران چیز مینویسد

ghostwriter

ghostwriting

<hr> ghostlike شبح مانند، روح مانند

ghostlike شبح مانند، روح مانند

ghosty

ghoulie

<hr> معنی : فرومایه <hr> معانی دیگر : غول مانند، غول صفت

معنی : فرومایه معانی دیگر : غول مانند، غول صفت

ghoulish

ghrelin

ghshakib

ghulam abbas

ghytogenic

<hr> معنی : سرباز <hr> معانی دیگر : مخفف:، شکمی - روده ای، گوارشی، (مخفف) وابسته به دستگاه گوارش، معدی - روده ای، ارتشی، وابسته به لباس و جیره ی ارتشیان، مخفف: شکمی رودهای، گوارشی مخفف: سرباز، جیره، معدی رودهای مخفف: ارتشی، وابسته به لباس و جیرهی ارتشیان مخفف: آبشش

معنی : سرباز معانی دیگر : مخفف:، شکمی - روده ای، گوارشی، (مخفف) وابسته به دستگاه گوارش، معدی - روده ای، ارتشی، وابسته به لباس و جیره ی ارتشیان، مخفف: شکمی رودهای، گوارشی مخفف: سرباز، جیره، معدی رودهای مخفف: ارتشی، وابسته به لباس و جیرهی ارتشیان مخفف: آبشش

gi force

gi system

gian weight

gianduja

<hr> معنی : غول، نرهغول، ادم غول پیکر، قوی هیکل <hr> معانی دیگر : بزرگ هیکل، بسیار بزرگ، غول آسا، لندهور، عظیم الجثه، غول پیکر

معنی : غول، نرهغول، ادم غول پیکر، قوی هیکل معانی دیگر : بزرگ هیکل، بسیار بزرگ، غول آسا، لندهور، عظیم الجثه، غول پیکر

giant

giant cell carcinoma

giant killing

giant molecular cloud

giant nucleus

<hr> (جانورشناسی) بزرگ پاندا، پاندای بزرگ (حیوان گوشتخوار سیاه و سفید که بیشتر از نی هندی و خیزران تغذیه می کند واز تیره ی خرس سانان یا ailuropodidae است و در جنوب چین زیست می کند)

(جانورشناسی) بزرگ پاندا، پاندای بزرگ (حیوان گوشتخوار سیاه و سفید که بیشتر از نی هندی و خیزران تغذیه می کند واز تیره ی خرس سانان یا ailuropodidae است و در جنوب چین زیست می کند)

واژه های حرف "g" - پیشنهاد کاربران