multicomponent

multicomponent analysis

multicomponent distillation

multicomponent polymerization

multicooker

multicorn

multicourse

multicriteria

multicriteria methods

multicriterion

multicritical

multicultural

multicultural makeup

multiculturalism

multidecadal

multidentate ligand

<hr> معنی : چند بعدی، دارای ابعاد متعدد <hr> معانی دیگر : چند بعدی، دارای ابعاد متعدد

معنی : چند بعدی، دارای ابعاد متعدد معانی دیگر : چند بعدی، دارای ابعاد متعدد

multidimensional

multidirectional

<hr> وابسته به چند رشته ی علمی، چند زمینه ای

وابسته به چند رشته ی علمی، چند زمینه ای

multidisciplinary

multidiscplinary

multidomain operation

multidose

multidrop

multidrop network

<hr> چند قومی، چند نژادی، چند مردمگانی

چند قومی، چند نژادی، چند مردمگانی

multiethnic

multifaceted

multifaceted view

<hr> روانشناسى : چندعاملى

multifactor

multifactorial

multifactorial trait

multifaith

<hr> چند شکافی (مثل برگ شمعدانی)

چند شکافی (مثل برگ شمعدانی)

multifid

multifilament

multifocal

multifocal headlight

<hr> معنی : چندین، چند برابر، چند تا، چندگانه <hr> معانی دیگر : لابرلا، چند لا، چند چین

معنی : چندین، چند برابر، چند تا، چندگانه معانی دیگر : لابرلا، چند لا، چند چین

multifold

<hr> معنی : چند شکلی، بسیار شکل <hr> معانی دیگر : چند دیس، چند ریخت، بسیار شکلی

معنی : چند شکلی، بسیار شکل معانی دیگر : چند دیس، چند ریخت، بسیار شکلی

multiform

multifrequency

multifunction

multifunction device

multifunctional

multifunctionality

multigate

multigene family

multigenerational

multigravida

multihoming

<hr> معنی : چند پهلو، چند جانبه، چند بر، کثیر الاضلاع <hr> معانی دیگر : چند سویه، همه جانبه

معنی : چند پهلو، چند جانبه، چند بر، کثیر الاضلاع معانی دیگر : چند سویه، همه جانبه

واژه های حرف "m" - پیشنهاد کاربران