porcelain veneers

<hr> معنی : ایوان، دالان، سرپوشیده، رواق، هشتی <hr> معانی دیگر : سرسرا، ورودی سرپوشیده، پشکم، مهتابی، بوزکند، ستاوند

معنی : ایوان، دالان، سرپوشیده، رواق، هشتی معانی دیگر : سرسرا، ورودی سرپوشیده، پشکم، مهتابی، بوزکند، ستاوند

porch

porch light

porch monkey

porch pirate

porch swing

porche

porcine graft

<hr> معنی : جوجه تیغی، تشی، خارپشت کوهی، خارپشت جبلی <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) جوجه تیغی، خارپشت (تیره های hystricidae و erethizontidae که جونده هستند)، خار انداز، راورا، وار موک، پیهن، سیخول، خاردار کردن، خراشاندن

معنی : جوجه تیغی، تشی، خارپشت کوهی، خارپشت جبلی معانی دیگر : (جانور شناسی) جوجه تیغی، خارپشت (تیره های hystricidae و erethizontidae که جونده هستند)، خار انداز، راورا، وار موک، پیهن، سیخول، خاردار کردن، خراشاندن

porcupine

<hr> معنی : روزنه، منفذ، سوراخ ریز، خلل وفرج، با دقت دیدن، در دریای تفکر غوطه ور شدن <hr> معانی دیگر : (با دقت) خواندن، مطالعه کردن، (نادر) زل زل نگاه کردن، خیره شدن، (پوست انسان و جانوران و گیاهان) روزن، مسام، (جمع) مسامات، سوراخچه، (در اصل) گذرگاه، راه، سورا&nbsp; ریز، باover بمطالعه دقیق پرداختن

معنی : روزنه، منفذ، سوراخ ریز، خلل وفرج، با دقت دیدن، در دریای تفکر غوطه ور شدن معانی دیگر : (با دقت) خواندن، مطالعه کردن، (نادر) زل زل نگاه کردن، خیره شدن، (پوست انسان و جانوران و گیاهان) روزن، مسام، (جمع) مسامات، سوراخچه، (در اصل) گذرگاه، راه، سورا ریز، باover بمطالعه دقیق پرداختن

pore

pore diameter

pore over

pore over something

pore pressures

pore size distribution

pore throat plugging

porencephaly

pores

porferaj

porfit

porhibitive

poricidal capsule

porifera

porin

<hr> معنی : گراز، خوک، گوشت خوک <hr> معانی دیگر : (در اصل) خوک

معنی : گراز، خوک، گوشت خوک معانی دیگر : (در اصل) خوک

pork

pork chop

pork out

<hr> معنی : خوک پرواری، بچه خوک پرواری <hr> معانی دیگر : خوک پرواری، بچه خوک پرواری

معنی : خوک پرواری، بچه خوک پرواری معانی دیگر : خوک پرواری، بچه خوک پرواری

porker

<hr> وابسته به یا مانند خوک، خوکی، خوکسان، چاق، فربه، گامبو، پروار، مانند خوک

وابسته به یا مانند خوک، خوکی، خوکسان، چاق، فربه، گامبو، پروار، مانند خوک

porky

porky pies

pormegranates

pornerastic

pornhub

<hr> هرزه نگاری، الفیه و شلفیه، هوس نامه، هرزه هنر، نقاشی یا نوشته خارجازاخلاق درباره مسائل جنسی، نوشته شهوت انگیز، نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی

هرزه نگاری، الفیه و شلفیه، هوس نامه، هرزه هنر، نقاشی یا نوشته خارجازاخلاق درباره مسائل جنسی، نوشته شهوت انگیز، نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی

pornography

pornography addiction

pornography peddler

pornoraphy

pornstar

porocess

porocesscs

poroelasticity

porogen

poronounced

porosimeter

porosimetry

porosities

<hr> معنی : تخلخل، پرمنفذی <hr> معانی دیگر : روزن داری، داشتن روزنه یا مسامات یا خلل و فرج، (به ویژه در سنگ) نسبت خلل و فرج به حجم، میزان روزن داری، هرچیز روزن دار

معنی : تخلخل، پرمنفذی معانی دیگر : روزن داری، داشتن روزنه یا مسامات یا خلل و فرج، (به ویژه در سنگ) نسبت خلل و فرج به حجم، میزان روزن داری، هرچیز روزن دار

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران