پیشنهاد کاربران

play of ideas

<hr> معنی : مسابقهحدفی، وابسته به مسابقات حذفی، مسابقه را باتمام رساندن، در مسابقه حذفی شرکت کردن <hr> معانی دیگر : 1- به هم جنگ انداختن، با هم مخالفت کردن 2- (در مسابقات - هنگام مساوی بودن طرفین) مسابقه ی حذفی یا نهایی انجام دادن، نشان دادن فیلم، مسابقهی حذفی

معنی : مسابقهحدفی، وابسته به مسابقات حذفی، مسابقه را باتمام رساندن، در مسابقه حذفی شرکت کردن معانی دیگر : 1- به هم جنگ انداختن، با هم مخالفت کردن 2- (در مسابقات - هنگام مساوی بودن طرفین) مسابقه ی حذفی یا نهایی انجام دادن، نشان دادن فیلم، مسابقهی حذفی

play off

play off the bench

play on

play on the lower side

play on the seesaw

play one's cards right

play opposite

<hr> معنی : بپایان رساندن، تا اخر بازی کردن، تا اخر ایستادگی کردن، تا اخر ایفا کردن <hr> معانی دیگر : 1- تا پایان ادامه دادن 2- (طناب و غیره) کم کم رها کردن

معنی : بپایان رساندن، تا اخر بازی کردن، تا اخر ایستادگی کردن، تا اخر ایفا کردن معانی دیگر : 1- تا پایان ادامه دادن 2- (طناب و غیره) کم کم رها کردن

play out

play outside

play over and over

play party games

play ping

play ping pong

play plag

play pool

<hr> خود را به خواب (یا به مردن یا مریضی یا جهالت) زدن

خود را به خواب (یا به مردن یا مریضی یا جهالت) زدن

play possum

play pranks

play ps4

play roll

<hr> جانب احتیاط را رعایت کردن

جانب احتیاط را رعایت کردن

play safe

play sb off against sb

play school

<hr> (به ویژه از نظر عشق یا دوستی) در درجه ی دوم قرار داشتن، نقش ثانوی داشتن، در درجه ی دوم اهمیت بودن

(به ویژه از نظر عشق یا دوستی) در درجه ی دوم قرار داشتن، نقش ثانوی داشتن، در درجه ی دوم اهمیت بودن

play second fiddle

play sick

play small

play soccer

play softball

play sperts

play sport

play sports

play square

play tag

play tennis

play the cards right

play the dozens

<hr> دلقک بازی درآوردن، لودگی کردن

دلقک بازی درآوردن، لودگی کردن

play the fool

play the game

play the guitar

play the lead role

<hr> (در بورس سهام) خرید و فروش کردن

(در بورس سهام) خرید و فروش کردن

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران