pre telegraphic

pre tencion

pre test pretest

pre testing

pre timed signal timing

pre trial chamber

pre trial detention

pre urban

pre workout

preacceptance

<hr> معنی : نصیحت کردن، وعظ کردن، موعظه کردن، سخنرانی مذهبی کردن <hr> معانی دیگر : (به ویژه به طور خسته کننده) پند دادن، درس اخلاق دادن

معنی : نصیحت کردن، وعظ کردن، موعظه کردن، سخنرانی مذهبی کردن معانی دیگر : (به ویژه به طور خسته کننده) پند دادن، درس اخلاق دادن

preach

preach to the converted

<hr> معنی : خطیب، واعظ <hr> معانی دیگر : مبلغ

معنی : خطیب، واعظ معانی دیگر : مبلغ

preacher

preachers

<hr> معنی : موعظه <hr> معانی دیگر : وعظ، واعظی

معنی : موعظه معانی دیگر : وعظ، واعظی

preaching

preaching to the choir

<hr> معنی : موعظه امیز <hr> معانی دیگر : (عامیانه) اهل پند و اندرز دادن (به طور ناخوشایند)، جانماز آبکش

معنی : موعظه امیز معانی دیگر : (عامیانه) اهل پند و اندرز دادن (به طور ناخوشایند)، جانماز آبکش

preachy

preadipocytes

preadmission

<hr> دوره قبل از بلوه انسان یعنی از 9تا 21 سالگی

دوره قبل از بلوه انسان یعنی از 9تا 21 سالگی

preadolescence

<hr> شخصیکه هنوز به بلوه نرسیده

شخصیکه هنوز به بلوه نرسیده

preadolescent

preagreed

prealloyed powder

<hr> معنی : دیباچه، مقدمه، سراغاز مقدمه کتاب، مقدمه سند، توضیحات، مقدمه نوشتن <hr> معانی دیگر : مقدمه (به ویژه مقدمه ی قانون اساسی یا نظامنامه یا مرامنانه)، پیشگفتار، دیباجه، مقدمه وراهنمای نظامنامه یا مقررات

معنی : دیباچه، مقدمه، سراغاز مقدمه کتاب، مقدمه سند، توضیحات، مقدمه نوشتن معانی دیگر : مقدمه (به ویژه مقدمه ی قانون اساسی یا نظامنامه یا مرامنانه)، پیشگفتار، دیباجه، مقدمه وراهنمای نظامنامه یا مقررات

preamble

preambular

preanet

preannounce

preannounced

preannouncement

preantral

preapprove

<hr> پیش بینى شده، از قبل اماده شده علوم نظامى : از پیش تهیه شده

پیش بینى شده، از قبل اماده شده علوم نظامى : از پیش تهیه شده

prearranged

prearranged fire

prearrangements

<hr> قبلا تعیین شده، قبلا تخصیص داده شده

قبلا تعیین شده، قبلا تخصیص داده شده

preassigned

preassigned joint distribution

prebaratic chart

prebendalism

prebiotic

prebirth world

prebuckling

precalculated

precancerous cancer

precapillary

precariat

<hr> معنی : مشکوک، متزلزل، پر مخاطره، چندروزه، عاریهای بسته بمیل دیگری <hr> معانی دیگر : بی ثبات، ناپابرجا، نابرجا، نامطمئن، مخاطره آمیز، بی اساس، بی جا، (در اصل) متکی به لطف و اراده ی شخص دیگر، بسته به میل دیگری، مشروط بشرایط معینی، مصر، التماس کن

معنی : مشکوک، متزلزل، پر مخاطره، چندروزه، عاریهای بسته بمیل دیگری معانی دیگر : بی ثبات، ناپابرجا، نابرجا، نامطمئن، مخاطره آمیز، بی اساس، بی جا، (در اصل) متکی به لطف و اراده ی شخص دیگر، بسته به میل دیگری، مشروط بشرایط معینی، مصر، التماس کن

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران