rap monster

rap music

rap on the table

rap rap

<hr> (خودمانی) پرونده ی شخص در شهربانی (پلیس)، سوابق جنایی

(خودمانی) پرونده ی شخص در شهربانی (پلیس)، سوابق جنایی

rap sheet

<hr> معنی : سبع، ژیان، درنده خو <hr> معانی دیگر : چپاولگر، بچاپ وبرو، یغماگر-2 درنده، شکارگر، شرزه

معنی : سبع، ژیان، درنده خو معانی دیگر : چپاولگر، بچاپ وبرو، یغماگر-2 درنده، شکارگر، شرزه

rapacious

rapd

<hr> ویران سازی، چپاول و خرابی، مخروبه سازی، تجاوز جنسی کردن، زنای به عنف کردن، تجاوز به عنف، جماع زوری، رجوع شود به: statutory rape، (نادر) به زور بردن، (گیاه شناسی) شلغم روغنی (brassica napus از خانواده ی crucifer)، شلغم بیابانی، منداب، تفاله انگور ( انگوری که آب آن گرفته شده است)، هتک ناموس کردن، تجاوز بناموس کردن، بزوربردن یاگرفتن

ویران سازی، چپاول و خرابی، مخروبه سازی، تجاوز جنسی کردن، زنای به عنف کردن، تجاوز به عنف، جماع زوری، رجوع شود به: statutory rape، (نادر) به زور بردن، (گیاه شناسی) شلغم روغنی (brassica napus از خانواده ی crucifer)، شلغم بیابانی، منداب، تفاله انگور ( انگوری که آب آن گرفته شده است)، هتک ناموس کردن، تجاو

rape

rape baby

rape counseling

rape crisis centre

rape flower

<hr> روغن شلغم روغنی، روغن تخم شلغم بیابانی، روغن منداب

روغن شلغم روغنی، روغن تخم شلغم بیابانی، روغن منداب

rape oil

rape seeds

rape van

rapeatedly

raped her

<hr> تخم شلغم روغنی (یا بیابانی)، تخم منداب

تخم شلغم روغنی (یا بیابانی)، تخم منداب

rapeseed

rapeseed oil

rapeutic

rapey

<hr> معنی : رافائل <hr> معانی دیگر : اسم خاص مذکر، (انجیل) رفائیل

معنی : رافائل معانی دیگر : اسم خاص مذکر، (انجیل) رفائیل

raphael

<hr> (کالبد شناسی) درز، چین، ستیغ، (گیاه شناسی) شیار تخمک، رافه، دانه دم، درز جنین

(کالبد شناسی) درز، چین، ستیغ، (گیاه شناسی) شیار تخمک، رافه، دانه دم، درز جنین

raphe

<hr> معنی : تند، چابک، سریع، سریع السیر، تندرو <hr> معانی دیگر : تیزگام، تیز تاز، (معمولا جمع) رود یا نهر تند، تند آب، آب شیب، ترابری سریع السیر (با ترن یا ماشین)، پرشیب، سریع العمل

معنی : تند، چابک، سریع، سریع السیر، تندرو معانی دیگر : تیزگام، تیز تاز، (معمولا جمع) رود یا نهر تند، تند آب، آب شیب، ترابری سریع السیر (با ترن یا ماشین)، پرشیب، سریع العمل

rapid

rapid application development

rapid changes

rapid cycling

rapid cycling bipolar

rapid deployment force

rapid development

rapid exit taxiway

rapid eye movement

rapid growth

rapid industrialization

rapid intake

rapid pen

rapid prototyping

rapid sand filtration

<hr> معنی : سریعا <hr> معانی دیگر : تند، بسرعت

معنی : سریعا معانی دیگر : تند، بسرعت

rapidly

rapidly changing

rapidly developing

rapidly growing

rapidly urbanizing

rapido

rapiqly

<hr> معنی : غاصب، ستمگر، مرتکب زنای بعنف <hr> معانی دیگر : زناکننده به عنف، تجاوز کار جنسی

معنی : غاصب، ستمگر، مرتکب زنای بعنف معانی دیگر : زناکننده به عنف، تجاوز کار جنسی

واژه های حرف "r" - پیشنهاد کاربران