senescent

senescent lake

seni

seni seviyorum

<hr> معنی : سالخورده، پیر، خرف، وابسته به پیری <hr> معانی دیگر : پیرانه، فرتوت، کمپیر، هاف هافو، خنگ، پیر مرد

معنی : سالخورده، پیر، خرف، وابسته به پیری معانی دیگر : پیرانه، فرتوت، کمپیر، هاف هافو، خنگ، پیر مرد

senile

senile arteriosclerosis

senile dementia

senile lentigines

senile weakness

senin

seninle

<hr> معنی : بالاتر، بزرگ، قدیمی، ارشد، بزرگتر، بالا رتبه <hr> معانی دیگر : (s بزرگ - در مورد پدر هم اسم با پسرش) پدر، بزرگ (در برابر: کوچک یا پسر junior)، مافوق، بالادست، مهتر، کیا، مهین، پرسابقه (تر)، (دبیرستان یا دانشگاه) سال آخری، سال چهارمی، وابسته به سال آخری ها (دبیرستان یا دانشگاه)، سالخورده، پیر، پیرانسال، کهنسال

معنی : بالاتر، بزرگ، قدیمی، ارشد، بزرگتر، بالا رتبه معانی دیگر : (s بزرگ - در مورد پدر هم اسم با پسرش) پدر، بزرگ (در برابر: کوچک یا پسر junior)، مافوق، بالادست، مهتر، کیا، مهین، پرسابقه (تر)، (دبیرستان یا دانشگاه) سال آخری، سال چهارمی، وابسته به سال آخری ها (دبیرستان یا دانشگاه)، سالخورده، پیر، پیرا

senior

senior academics

senior adults

senior center

senior centre

<hr> شهروند سالخورده، بازنشسته، پیرانسال

شهروند سالخورده، بازنشسته، پیرانسال

senior citizen

senior citizens residence

senior debt

senior executive means

senior fellow

senior forest guard

senior friendly

senior group leader

senior housing

senior lecturer

senior level

senior level executive

senior management

senior moment

senior nutrition program

senior officer

senior pilot

senior professor unique of academic

senior resident

senior school

senior thesis

senior year

<hr> معنی : ارشدیت <hr> معانی دیگر : مهتری، کیانی، پرسابقگی، مدت خدمت

معنی : ارشدیت معانی دیگر : مهتری، کیانی، پرسابقگی، مدت خدمت

seniority

seniors

senitary

senium

senlendirici

<hr> معنی : سنا، فرش سنهی کردستان <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی - گیاه شناسی)، فلوس، سنا (جنس cassia از خانواده ی caesalpinia)

معنی : سنا، فرش سنهی کردستان معانی دیگر : (از ریشه ی عربی - گیاه شناسی)، فلوس، سنا (جنس cassia از خانواده ی caesalpinia)

senna

<hr> پارچه ی طنابی (که از بافتن ریسمان کلفت یا طناب نازک درست شده)، sennet علف صاف یا حصیر یا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانه های حصیری بکار میرود

پارچه ی طنابی (که از بافتن ریسمان کلفت یا طناب نازک درست شده)، sennet علف صاف یا حصیر یا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانه های حصیری بکار میرود

واژه های حرف "s" - پیشنهاد کاربران