پیشنهاد کاربران

tony said no more

<hr> <b>معنی</b> : نیز، بعلاوه، همچنین، هم، زیاد، بحد افراط، بیش از حد لزوم <hr> <b>معانی دیگر</b> : همین طور، بیش از حد، زیاده، زیادی، خیلی، بسی، فراوان، بسیار

معنی : نیز، بعلاوه، همچنین، هم، زیاد، بحد افراط، بیش از حد لزوم معانی دیگر : همین طور، بیش از حد، زیاده، زیادی، خیلی، بسی، فراوان، بسیار

too attached

<hr> (عامیانه) متاسفم، بد شد که

(عامیانه) متاسفم، بد شد که

too bad

too beat

too big

<hr> (عامیانه) پر رو، پر تمنا، پر توقع، کسی که پا را از گلیم خود درازتر کند، پر مدعا

(عامیانه) پر رو، پر تمنا، پر توقع، کسی که پا را از گلیم خود درازتر کند، پر مدعا

too big for one's breeches

too boot

<hr> (انگلیس - عامیانه - با تداعی منفی) خیلی زرنگ، مرد رند، نیرنگ باز، اهل شیله پیله

(انگلیس - عامیانه - با تداعی منفی) خیلی زرنگ، مرد رند، نیرنگ باز، اهل شیله پیله

too clever by half

too close for comfort

too close to call

too close too call

too far

too far gone

too full

too generous

<hr> آنقدر خوب است که باور کردنی نیست

آنقدر خوب است که باور کردنی نیست

too good to be true

too good to go

too hot

too late

too little too late

too long

too loud for my liking

too many

too many communities

too many cooks

too many cooks spoil the borth

<hr> ماما که دو تا شد سر بچه کج درمی آید، آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی نمک، آشپز که دو تا شد آش شور می شود، اشپزکه دوتاشدغذایاشورمیشودیابی نمک

ماما که دو تا شد سر بچه کج درمی آید، آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی نمک، آشپز که دو تا شد آش شور می شود، اشپزکه دوتاشدغذایاشورمیشودیابی نمک

too many cooks spoil the broth

too many tasks

<hr> (مقدار) بسیار زیاد، خیلی زیاد، زیادی، بیش اندازه

(مقدار) بسیار زیاد، خیلی زیاد، زیادی، بیش اندازه

واژه های حرف "t" - پیشنهاد کاربران