هم گوشه

همآویز

هما

هماد

همار

همارا

<hr> مترادف هماره : دایم، علی الاتصال، علی الدوام، مدام، هماره، همواره

مترادف هماره : دایم، علی الاتصال، علی الدوام، مدام، هماره، همواره

هماره

هماز

هماس

<hr> مترادف همال : قرین، مانند، مثل، نظیر، همتا، انباز، شریک، زن، همسر

مترادف همال : قرین، مانند، مثل، نظیر، همتا، انباز، شریک، زن، همسر

همال

<hr> مترادف همام : سخن چین، غماز، نمام

مترادف همام : سخن چین، غماز، نمام

همام

<hr> مترادف همان : نیز، هم

همان

همان جا

<hr> مترادف همانا : بدون شک، بی شک، ظاهراً، قطعاً

مترادف همانا : بدون شک، بی شک، ظاهراً، قطعاً

همانا

همانجا

<hr> مترادف همانند : بسان، شبیه، کفو، مانند، متشابه، مثابه، مثل، مشابه، نظیر، نمونه، همتا، همسان

مترادف همانند : بسان، شبیه، کفو، مانند، متشابه، مثابه، مثل، مشابه، نظیر، نمونه، همتا، همسان

همانند

<hr> مترادف هماننده : شبیه، مانند، مثل

مترادف هماننده : شبیه، مانند، مثل

هماننده

<hr> مترادف همانندی : تشابه، شباهت، مانندگی، مشابهت، همسانی

مترادف همانندی : تشابه، شباهت، مانندگی، مشابهت، همسانی

همانندی

<hr> مترادف هماهنگ : سازگار، متحد، متناسب، موافق، هماواز، همخوان، همساز، هم صدا

مترادف هماهنگ : سازگار، متحد، متناسب، موافق، هماواز، همخوان، همساز، هم صدا

هماهنگ

هماهنگی کردن

<hr> مترادف هماور : حریف، رقیب، معارض، هماورد، هم زور، هم نبرد

مترادف هماور : حریف، رقیب، معارض، هماورد، هم زور، هم نبرد

هماور

<hr> مترادف هماورد : حریف، رقیب، معارض، هماور، هم زور

مترادف هماورد : حریف، رقیب، معارض، هماور، هم زور

هماورد

هماویز

<hr> مترادف همایون : بختیار، خجسته، خوش یمن، سعادتمند، سعید، مبارک، مسعود، میمون، نیکبخت، هماگون

مترادف همایون : بختیار، خجسته، خوش یمن، سعادتمند، سعید، مبارک، مسعود، میمون، نیکبخت، هماگون

همایون

همایون آثار

همایون اثار

همایون فال

همایونی

همایی

<hr> مترادف همباز : انباز، حصه دار، سهیم، شریک

مترادف همباز : انباز، حصه دار، سهیم، شریک

همباز

همباز شدن

<hr> مترادف همبازی : پا، هم سال، هم سن

مترادف همبازی : پا، هم سال، هم سن

همبازی

همبر

همبرگر

<hr> مترادف همت : فتوت، والامنشی، آهنگ، تصمیم، عزم، اراده، خواست، سعی، کوشش <hr> برابر پارسی : پشتکار، تلاش

مترادف همت : فتوت، والامنشی، آهنگ، تصمیم، عزم، اراده، خواست، سعی، کوشش برابر پارسی : پشتکار، تلاش

همت

همت بستن

همت خواستن

<hr> مترادف همتا : برابر، عدیل، قرین، کفو، مانند، مثل، نظیر، همال، همانند

مترادف همتا : برابر، عدیل، قرین، کفو، مانند، مثل، نظیر، همال، همانند

همتا

<hr> مترادف همتایی : برابری، تساوی، همانندی

مترادف همتایی : برابری، تساوی، همانندی

همتایی

همتک

همج

<hr> مترادف همجوار : مجاور، نزدیک، هم دیوار، همسایه، هم مرز <hr> برابر پارسی : همسایه

مترادف همجوار : مجاور، نزدیک، هم دیوار، همسایه، هم مرز برابر پارسی : همسایه

همجوار

همدرد

<hr> مترادف همدست : شریک، متفق، معاون، معین، همراه

مترادف همدست : شریک، متفق، معاون، معین، همراه

همدست

<hr> مترادف همدل : متحد، موافق، هم راء ی، یکرنگ

مترادف همدل : متحد، موافق، هم راء ی، یکرنگ

همدل

<hr> مترادف همدم : انیس، جلیس، دلارام، دمساز، رفیق، مالوف، مصاحب، مقترن، ملازم، مونس، ندیم، هم زبان، هم صحبت، همنشین، یار

مترادف همدم : انیس، جلیس، دلارام، دمساز، رفیق، مالوف، مصاحب، مقترن، ملازم، مونس، ندیم، هم زبان، هم صحبت، همنشین، یار

همدم

<hr> مترادف همراه : دوست، رفیق، موتلف، متحد، متفق، ملازم، ندیم، ندیمه، همقدم، همگام، یار، پابه پا

مترادف همراه : دوست، رفیق، موتلف، متحد، متفق، ملازم، ندیم، ندیمه، همقدم، همگام، یار، پابه پا

همراه

<hr> مترادف همرس : متقارب، همگرا، یک جهت

مترادف همرس : متقارب، همگرا، یک جهت

واژه های حرف "ه" - فرهنگ معین