صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ت" - مترادف و متضاد
تفحص
تفحص ناپذیری
تفحص کردن
تفخیم
تفرج
تفرج کردن
تفرجگاه
تفرجگاه ساحلی
تفرخ کردن
تفرد
تفرس
تفرعن
تفرعن آمیز
تفرعن فروختن
تفرعنآمیز
تفرق
تفرق اتصال
تفرقه
تفرقه انداز
تفرقه جویانه
تفریح
تفریح دادن
تفریح و بازی از روی هوسرانی
تفریح و جست و خیز کردن
تفریح و ولخرجی کردن
تفریح کردن
تفریحانه
تفریحگاه
تفریحگاه ارزان
تفریحی
تفریط
تفریط کاری
تفریط کردن
تفریق
تفریق شدن
تفریق کردن
تفریقی
تفسیر
تفسیر مجدد
تفسیر نوشتن
تفسیر کردن
تفسیر یا بیان کردن
تفسیرناپذیر
تفسیروار
تفسیرگر
تفسیری
تفسیق
تفصیل
بیشتر