تکه تکه کننده

تکه جواهر

تکه دادن

تکه دراز گوشت

تکه دوزی

تکه سفال شکسته

تکه سه گوش

تکه فلز

تکه فلز خام

تکه لذیذ و باب دندان

تکه مکعب پیه نهنگ

تکه نانی که در شیر فرو برند

تکه های ریز

تکه و پاره

<hr> مترادف تکه پاره : اجزا، تکه تکه، قطعه قطعه، مرقع

مترادف تکه پاره : اجزا، تکه تکه، قطعه قطعه، مرقع

تکه پاره

تکه پارچه

تکه چیده شده

تکه کاغذ

تکه کوچک

تکه کوچک گوشت

تکه گوشت خام

تکه گوشت دنده دار

تکهتکه

تکهپاره

تکوتا

تکوتوک

تکودو

تکوپو

<hr> مترادف تکوین : آفرینش، ایجاد، پیدایش، تشکیل، خلقت، آفریدن، ایجاد کردن، خلق کردن، هستی بخشیدن <hr> برابر پارسی : بوددهی، هستایش

مترادف تکوین : آفرینش، ایجاد، پیدایش، تشکیل، خلقت، آفریدن، ایجاد کردن، خلق کردن، هستی بخشیدن برابر پارسی : بوددهی، هستایش

تکوین

تکوینی

تکپران

<hr> مترادف تکی : تنها، به تنهایی

مترادف تکی : تنها، به تنهایی

تکی

تکیاخته

<hr> مترادف تکیدن : لاغر شدن، دویدن، تاختن، جنبیدن

مترادف تکیدن : لاغر شدن، دویدن، تاختن، جنبیدن

تکیدن

<hr> مترادف تکیده : لاغر، رنجور، باریک

مترادف تکیده : لاغر، رنجور، باریک

تکیده

تکیلا

تکین

تکینی

<hr> مترادف تکیه : اتکا، اطمینان، اعتماد، پناه گاه، تعزیه خانه، حسینیه، تأکید، اصرار، فشار <hr> برابر پارسی : پشت دادن، یله دادن، پشت گرمی، لم دادن

مترادف تکیه : اتکا، اطمینان، اعتماد، پناه گاه، تعزیه خانه، حسینیه، تأکید، اصرار، فشار برابر پارسی : پشت دادن، یله دادن، پشت گرمی، لم دادن

تکیه

تکیه دادن

تکیه دادن بطرف

تکیه دار

تکیه دست

تکیه زدن

تکیه سخن

تکیه صدا

<hr> مترادف تکیه کردن : اعتماد کردن، اطمینان کردن، اتکا کردن، متکی شدن، تکیه زدن، اصرار ورزیدن، تأکیدکردن <hr> برابر پارسی : پشت داشتن، پشت دادن

مترادف تکیه کردن : اعتماد کردن، اطمینان کردن، اتکا کردن، متکی شدن، تکیه زدن، اصرار ورزیدن، تأکیدکردن برابر پارسی : پشت داشتن، پشت دادن

واژه های حرف "ت" - مترادف و متضاد