صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ج" - مترادف و متضاد
جرات کردن
جراتمند
جراثقال دوار
جراثقال لوکوموتیو
جراثقال چنگک دار
جراح
جراح دامپزشک
جراحت
جراحتی
جراحی
جراغ
جرأت دادن
جراید
جرب
جرب دار
جربزه
جرثقیل
جرثقیل ابی
جرثقیل پایه دار
جرثومه
جرثومه ای
جرثومه نر گیاه
جرجت
جرح
جرح و تعدیل کردن
جرح و تعدیل کننده
جرز
جرز دار کردن
جرزنی
جرس
جرسی
جرعه
جرعه طولا نی نوشیدن
جرعه طولانی
جرعه مشروب
جرعهنوش
جرقه
جرقه اتش
جرقه خاموش کن
جرقه دار
جرقه زدن
جرقه زن
جرقه زننده
جرم
جرم اسمانی
جرم اصلی
جرم زنده
جرم سبز
بیشتر