هلال ماه

هلال وار

هلال یا دو بند گذاشتن

<hr> مترادف هلالوش : آشوب، غوغا، فتنه

مترادف هلالوش : آشوب، غوغا، فتنه

هلالوش

هلالوشجو

هلالی

هلالی شکل

<hr> مترادف هلاهل : زهر، سم، شرنگ، شوکران

مترادف هلاهل : زهر، سم، شرنگ، شوکران

هلاهل

<hr> مترادف هلاک : زوال، فنا، نابودی، قتل، مرگ، موت، هلاکت، معدوم، نابود، نیست <hr> برابر پارسی : نابودی، نیستی، مرگ

مترادف هلاک : زوال، فنا، نابودی، قتل، مرگ، موت، هلاکت، معدوم، نابود، نیست برابر پارسی : نابودی، نیستی، مرگ

هلاک

هلاک شدن

هلاک شدنی

<hr> مترادف هلاکت : تباهی، عنت، مرگ، نابودی، نیستی، هلاک <hr> برابر پارسی : نابودی

مترادف هلاکت : تباهی، عنت، مرگ، نابودی، نیستی، هلاک برابر پارسی : نابودی

هلاکت

<hr> مترادف هلفدونی : اسارتگاه، بازداشتگاه، بند، بندی خانه، توقیفگاه، حبس، دوستاق، دوستاق خانه، زندان، سجن، سلول، سیاه چال، محبس

مترادف هلفدونی : اسارتگاه، بازداشتگاه، بند، بندی خانه، توقیفگاه، حبس، دوستاق، دوستاق خانه، زندان، سجن، سلول، سیاه چال، محبس

هلفدونی

هلند

هلندی

<hr> مترادف هلهله : جنجال، سروصدا، هیاهو

مترادف هلهله : جنجال، سروصدا، هیاهو

هلهله

هلهله شادی

هلهله کردن

هلو

هلوی شیرین و ابدار

هلویی

<hr> مترادف هلکوپتر : چرخبال

مترادف هلکوپتر : چرخبال

هلکوپتر

<hr> برابر پارسی : بالگرد

هلیکوپتر

<hr> مترادف هم : آهنگ، قصد، مقصود، منظور، اندوه، دلمشغولی، غم | بازهم، باز، حتی، نیز، همچنین

مترادف هم : آهنگ، قصد، مقصود، منظور، اندوه، دلمشغولی، غم | بازهم، باز، حتی، نیز، همچنین

هم

هم آغوش

هم آهنگی

هم آواز

هم اثر

هم اراسته کردن

هم اراستگی

<hr> مترادف هم ارز : برابر، مساوی، هم طراز، یکسان

مترادف هم ارز : برابر، مساوی، هم طراز، یکسان

هم ارز

هم ارزی

هم اسم

هم اطاق

هم افت

هم افتشناسی

هم اموز

هم امیزه

هم اندازه

هم اندازگی

هم اهنگ شدن

هم اهنگ کردن

هم اهنگسازی

<hr> مترادف هم اهنگی : ( هم آهنگی ) تناسب، تجانس، سازگاری، توافق، موافقت، وفاق، هم دلی، همسازی، هم سویی، هم نوایی

مترادف هم اهنگی : ( هم آهنگی ) تناسب، تجانس، سازگاری، توافق، موافقت، وفاق، هم دلی، همسازی، هم سویی، هم نوایی

واژه های حرف "ه" - مترادف و متضاد