مترادف و متضاد

هواخواهی با حرارت

<hr> مترادف هواخوری : پیک نیک، تفرج، تفریح، گردش، گشت

مترادف هواخوری : پیک نیک، تفرج، تفریح، گردش، گشت

هواخوری

<hr> مترادف هوادار : پارتی، پیرو، جانبدار، حامی، طرفدار، محب، هواخواه <hr> متضاد هوادار : مخالف

مترادف هوادار : پارتی، پیرو، جانبدار، حامی، طرفدار، محب، هواخواه متضاد هوادار : مخالف

هوادار

<hr> مترادف هواداری : آرزومندی، جانبداری، حمایت، طرفداری، طرف گیری، علاقه مندی، هواخواهی <hr> متضاد هواداری : مخالفت

مترادف هواداری : آرزومندی، جانبداری، حمایت، طرفداری، طرف گیری، علاقه مندی، هواخواهی متضاد هواداری : مخالفت

هواداری

هوازی

هوازیستی

<hr> مترادف هواسنج : حرارت سنج، دماسنج، میزان الحراره

مترادف هواسنج : حرارت سنج، دماسنج، میزان الحراره

هواسنج

هواشناس

هواشناسی

<hr> مترادف هوان : خفت، خواری، ذلت، سبکی

مترادف هوان : خفت، خواری، ذلت، سبکی

هوان

هوانورد

هوانوردی

<hr> مترادف هواپرست : بوالهوس، شهوت پرست، عیاش، هوسباز، هوسران

مترادف هواپرست : بوالهوس، شهوت پرست، عیاش، هوسباز، هوسران

هواپرست

<hr> مترادف هواپرستی : بوالهوسی، چلچلی، شهوت پرستی، شهوتی، هوسرانی

مترادف هواپرستی : بوالهوسی، چلچلی، شهوت پرستی، شهوتی، هوسرانی

هواپرستی

<hr> مترادف هواپیما : بالن، جت، چرخبال، طیاره، هلکوپتر، هوانورد

مترادف هواپیما : بالن، جت، چرخبال، طیاره، هلکوپتر، هوانورد

هواپیما

هواپیمای اب

هواپیمای بمب افکن

هواپیمای بی موتور

هواپیمای جت

هواپیمای جت توربین دار

هواپیمای دریایی

هواپیمای دوباله

هواپیمای سه طبقه یا سه باله

هواپیمای مسافربری

هواپیمای یک باله

هواپیمایی

هواپیمایی کردن

هواکش

هوای الوده به دود و بخار

هوای نفس

هوای گرفته

هوای گرفته و ابری

هوای گرم

هوای گرگ و میش

<hr> مترادف هوایی : آسمانی، سماوی، فلکی، هوازی، دل کنده، عاشق، بیهوده، چرند، لغو، مهمل <hr> متضاد هوایی : زمینی

مترادف هوایی : آسمانی، سماوی، فلکی، هوازی، دل کنده، عاشق، بیهوده، چرند، لغو، مهمل متضاد هوایی : زمینی

هوایی

<hr> مترادف هودج : تخت روان، عماره، کجاوه، محمل

مترادف هودج : تخت روان، عماره، کجاوه، محمل

هودج

<hr> مترادف هوده : حق، درستی، راستی، کجاوه، محمل، هودج، بهره، سود، فایده ، بیهوده <hr> متضاد هوده : ناحق

مترادف هوده : حق، درستی، راستی، کجاوه، محمل، هودج، بهره، سود، فایده ، بیهوده متضاد هوده : ناحق

هوده

<hr> مترادف هور : آفتاب، خور، خورشید، ستاره، شمس، مهر <hr> متضاد هور : قمر، ماه

مترادف هور : آفتاب، خور، خورشید، ستاره، شمس، مهر متضاد هور : قمر، ماه

هور

هورا

هورمن

هورمون

هورمون گیاهی

<hr> مترادف هوس : شهوت، میل، هوی، اشتیاق، تمایل، خواهش، رغبت، سودا، شوق، مطمع

مترادف هوس : شهوت، میل، هوی، اشتیاق، تمایل، خواهش، رغبت، سودا، شوق، مطمع

هوس

هوس امیز

<hr> مترادف هوس انگیز : شهوت انگیز، شهوتبار، شهوتناک، هوس آلود، هوس آمیز، هوسبار، هوسناک

مترادف هوس انگیز : شهوت انگیز، شهوتبار، شهوتناک، هوس آلود، هوس آمیز، هوسبار، هوسناک

هوس انگیز

<hr> مترادف هوس باز : بوالهوس، حشری، شهوت پرست، عیاش، هوس پیشه، هوسران، هوی پرست

مترادف هوس باز : بوالهوس، حشری، شهوت پرست، عیاش، هوس پیشه، هوسران، هوی پرست

هوس باز

<hr> مترادف هوس ران : بوالهوس، حشری، شهوتران، عیاش، هوسباز

مترادف هوس ران : بوالهوس، حشری، شهوتران، عیاش، هوسباز

واژه های حرف "ه" - مترادف و متضاد