صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "پ" - مترادف و متضاد
پشت خم
پشت دادن
پشت در پشت چیزی را رساندن
پشت درد
پشت دری
پشت دستی یا ضربه با پشت راکت
پشت سبز
پشت سر
پشت سرهم
پشت سرهم اوردن
پشت سرکسی سخن گفتن
پشت سرکسی پچ پچ کردن
پشت سرگذاشتن
پشت سم
پشت مازو
پشت نردبانی
پشت نما
پشت نمایی
پشت نویس کردن
پشت نویسی کردن
پشت هم انداز
پشت و رو
پشت و رو کردن
پشت و رو کردنی
پشت پا
پشت پا خوردن یازدن
پشت پا زدن
پشت پای گاو
پشت پنجره
پشت پیراهن
پشت چیزی نوشتن
پشت کار
پشت کار داشتن
پشت کاردار
پشت کردن
پشت کسی را شکستن
پشت کوهی
پشت گردن
پشت گرم
پشت گرمی
پشت گرمی داشتن
پشت گرمی داشتن به
پشت گوش اندازی
پشت گوش فراخ
پشت گوش فراخی
پشتاره
پشتسرهم، متوالیمتصل شدن
پشته
بیشتر