<hr> مترادف کرایه : اجاره بها، اجاره، حق العمل، مزد، منفعت <hr> برابر پارسی : ماهبها، گاهبها، سالبها، روزبها، پرداخت، بمزد

مترادف کرایه : اجاره بها، اجاره، حق العمل، مزد، منفعت برابر پارسی : ماهبها، گاهبها، سالبها، روزبها، پرداخت، بمزد

کرایه

کرایه اتوبوس

<hr> برابر پارسی : بمزد دادن

برابر پارسی : بمزد دادن

کرایه دادن

کرایه ماشین

کرایه مسافر

کرایه معطلی

کرایه نشین

<hr> برابر پارسی : بمزد گرفتن

برابر پارسی : بمزد گرفتن

کرایه کردن

کرایه کشتی

کرایه گاری

<hr> مترادف کرب : اندوه، حزن، دلگیری، غم، کربت، محنت

مترادف کرب : اندوه، حزن، دلگیری، غم، کربت، محنت

کرب

<hr> مترادف کرباس : متقال

کرباس

کرباس اهاردار

کربن

کربن دار

کربنات

کربنات امونیوم

کربنات سدیم

<hr> مترادف کرت : بار، دفعه، مرتبه

مترادف کرت : بار، دفعه، مرتبه

کرت

کرجن

<hr> مترادف کرجی : بلم، زورق، قایق، کلک

مترادف کرجی : بلم، زورق، قایق، کلک

کرجی

کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج

<hr> مترادف کرجی بان : بلم ران، زورق ران، قایق ران

مترادف کرجی بان : بلم ران، زورق ران، قایق ران

کرجی بان

کرجی بلند کن

کرجی ته پهن ماهیگیری

کرجی لاروب

کرجی ماهیگیری

کرجی پارویی

کرجی پارویی کوچک

کرجی یا قایق موتوری سریع السیر

کرجی یک دگلی قدیمی

کرجیبان

کرخ کردن

<hr> مترادف کرخت : بی حس، تخدیرشده، خدر، خواب رفته، سست، کرخ

مترادف کرخت : بی حس، تخدیرشده، خدر، خواب رفته، سست، کرخ

کرخت

کرخت کردن

کرخت کننده

کرختی

کرد

<hr> مترادف کردار : رفتار، عمل، فعل، کار، کنش، صفت، رسم، روش، شیوه، شکل، هیئت <hr> متضاد کردار : گفتار

مترادف کردار : رفتار، عمل، فعل، کار، کنش، صفت، رسم، روش، شیوه، شکل، هیئت متضاد کردار : گفتار

کردار

کردستان

<hr> مترادف کردن : اجرا کردن، انجام دادن، عمل کردن، ساختن، ادا کردن، به جای آوردن، گزاردن، آرمیدن، جماع کردن، مجامعت کردن

مترادف کردن : اجرا کردن، انجام دادن، عمل کردن، ساختن، ادا کردن، به جای آوردن، گزاردن، آرمیدن، جماع کردن، مجامعت کردن

کردن

کردنی

<hr> مترادف کردگار : آفریدگار، آفریننده، خالق، خدا

مترادف کردگار : آفریدگار، آفریننده، خالق، خدا

کردگار

کردی

کرست

کرست بسته

<hr> مترادف کرسی : چارپایه، صندلی، اریکه، تخت، سریر، مسند، آسمان، عرش، منصه، درس، آسیا، دندان آسیا، تراز <hr> برابر پارسی : چارپایه، تخت، اورنگ

مترادف کرسی : چارپایه، صندلی، اریکه، تخت، سریر، مسند، آسمان، عرش، منصه، درس، آسیا، دندان آسیا، تراز برابر پارسی : چارپایه، تخت، اورنگ

واژه های حرف "ک" - مترادف و متضاد