صفحه اصلی
فارسی به عربی
واژه های حرف "ن" - فارسی به عربی
نرم وابکی
نرم وازاد شدن
نرم وقابل انعطاف
نرم وملا یم
نرم کرد
نرم کرد (کسى را)
نرم کردن
نرم کوبیدن
نرمه
نرمه (مثل نرمه گوش)
نرمه استخوان
نرمه ساق پا
نرمه گوش
نرمی
نرمی کرد برخورد نیکو کرد
نرنجاندن
نره غول
نروژ
نروژی
نرگس زرد
نریان
نرین
نرینه
نزار
نزار کردن
نزاع
نزاع طلبی
نزاع و جدال کردن
نزاع وجدال کردن
نزاع کردن
نزاکت
نزد
نزدیک
نزدیک بمرکز
نزدیک به
نزدیک به سرچشمه
نزدیک بودن
نزدیک ترین
نزدیک ساحل
نزدیک شدن
نزدیک شدن(بهر منظوری)
نزدیک نما
نزدیک نما (در برابر دور نما)
نزدیک کشیدن
نزدیک کننده
نزدیک یا متصل شدن
نزدیک یامتصل شدن
نزدیکی
بیشتر