ne'er-do-well

nead

neaf

neakes

neaklaces

neal

neal cassady

nealite

neallotype

nealogic

nean

<hr> معنی : وابسته به انسان غارنشین، وابسته به انسان وحشی و اولیه <hr> معانی دیگر : آغازین، اولیه، پیشرفت نکرده، ابتدایی، بربری، وحشی، وابسته به دره ی نئاندر (neander) در آلمان، نئاندری، (دیرین شناسی) انسان نئاندرتال (انسان دوران پلیستوسن به نام: sapiens neanderthalensis homo)، وابسته به انسان نئاندرتال، نئاندرتالی (neandertal هم می نویسند)، خیلی کهنه

معنی : وابسته به انسان غارنشین، وابسته به انسان وحشی و اولیه معانی دیگر : آغازین، اولیه، پیشرفت نکرده، ابتدایی، بربری، وحشی، وابسته به دره ی نئاندر (neander) در آلمان، نئاندری، (دیرین شناسی) انسان نئاندرتال (انسان دوران پلیستوسن به نام: sapiens neanderthalensis homo)، وابسته به انسان نئاندرتال، نئان

neanderthal

neanderthal man

neanderthaler

neanderthaloid

neanderthals

neanderthin diet

neanic

<hr> معنی : کهکشند، خفیف ترین جزر و مد <hr> معانی دیگر : (جزر و مد دریا) کهکشند، (محلی) دیرک گاری (که دو اسب به طرفین آن می بندند)

معنی : کهکشند، خفیف ترین جزر و مد معانی دیگر : (جزر و مد دریا) کهکشند، (محلی) دیرک گاری (که دو اسب به طرفین آن می بندند)

neap

neap tide

neaped

<hr> معنی : وابسته به شهر ناپل <hr> معانی دیگر : اهل شهر ناپل (در ایتالیا)، ناپلی، وابسته به ناپل، ناپولی

معنی : وابسته به شهر ناپل معانی دیگر : اهل شهر ناپل (در ایتالیا)، ناپلی، وابسته به ناپل، ناپولی

neapolitan

neapolitan ice cream

neapolitan sixth chord

neapolitans

<hr> معنی : نزدیک، صمیمی، نزدیک شدن، پیش، تقریبا، قریب، نزدیک، نزد، سر <hr> معانی دیگر : (مسافت یا زمان) نزدیک، فرهمند، نزدیک به، تقریبا (بیشتر می گویند: nearly)، صمیمانه، از نزدیک، (اسب یا اتومبیل یا کالسکه) در جلو و سمت چپ، کوتاه، سرراست، مستقیم، (نسبتا) همانند، (تا اندازه ای) شبیه، نزدیک شدن یا کردن (زمان یا فاصله)، (نادر) با خست، با چشم تنگی، با صرفه جویی زیاد، خسیس

معنی : نزدیک، صمیمی، نزدیک شدن، پیش، تقریبا، قریب، نزدیک، نزد، سر معانی دیگر : (مسافت یا زمان) نزدیک، فرهمند، نزدیک به، تقریبا (بیشتر می گویند: nearly)، صمیمانه، از نزدیک، (اسب یا اتومبیل یا کالسکه) در جلو و سمت چپ، کوتاه، سرراست، مستقیم، (نسبتا) همانند، (تا اندازه ای) شبیه، نزدیک شدن یا کردن (زمان 

near

near and dear

near aperture particles

<hr> (زمان یا فاصله) بسیار نزدیک، قریب الوقوع، دم دست، نزیدک، در دسترس

(زمان یا فاصله) بسیار نزدیک، قریب الوقوع، دم دست، نزیدک، در دسترس

near at hand

near beer

near cash

near critical oil

near earth asteroid rendezvous spacecrarft

<hr> (پیشترها) سرزمین های تحت تسلط امپراطوری عثمانی (که شامل بخشی از بالکان هم می شد)، خاور نزدیک

(پیشترها) سرزمین های تحت تسلط امپراطوری عثمانی (که شامل بخشی از بالکان هم می شد)، خاور نزدیک

واژه های حرف "n"