صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ب" - لغت نامه دهخدا
بخاک نشاندن
بخاک هلاک افتا
بخاک هلاک افتادن
بخاک وضو کردن
بخاک چسباندن
بخاک کردن
بخباخ
بخبخه
بخت
بخت آباد
بخت آزما
بخت آزمای
بخت آزمایی
بخت آزماییدن
بخت آفرید
بخت آور
بخت آویز
بخت اباد
بخت اردشیر
بخت ازما
بخت ازمای
بخت ازمایی
بخت ازماییدن
بخت افرید
بخت النصر
بخت اور
بخت اویز
بخت برگشتن
بخت برگشته
بخت بلند
بخت بیدار
بخت دندان خای
بخت نرسه
بخت نرسی
بخت و اتفاق
بخت ور
بخت کور
بخت کوری
بخت گشا
بخت گشایی
بخت گشایی کردن
بختاجرد
بختاق
بختاور
بختج
بختجان
بختر
بخترشه
بیشتر