صکصونیا

صکم

صکمه

صکه

صکو

صکوک

صکک

صکیک

صیاءه

صیاب

صیابه

صیاجه

صیاح

صیاحه

صیاخید

<hr> مترادف صیاد : شکارچی، شکاری، نخجیرزن، نخجیرساز، نخجیرگر <hr> برابر پارسی : نخجیرگیر، دامیار، شکارچی، شکارگر، ماهیگیر

مترادف صیاد : شکارچی، شکاری، نخجیرزن، نخجیرساز، نخجیرگر برابر پارسی : نخجیرگیر، دامیار، شکارچی، شکارگر، ماهیگیر

صیاد

صیادان

صیادلر

صیادله

صیادمحله

صیادنه

صیادی

صیار

صیارفه

صیاره

صیاریف

صیاصی

صیاط

صیاغ

صیاغت

صیاغه

صیاقل

صیاقله

صیال

صیاله

صیام

صیامی

صیان

<hr> مترادف صیانت : حراست، حفظ، محافظت، نگهداری <hr> برابر پارسی : پاسداری، نگاهبانی، نگاهداری، نگهداری

مترادف صیانت : حراست، حفظ، محافظت، نگهداری برابر پارسی : پاسداری، نگاهبانی، نگاهداری، نگهداری

صیانت

صیانه

صیب

صیبا تمثال

صیبوبه

صیبون

<hr> مترادف صیت : آوازه، اشتهار، شهرت، معروفیت، ناموس

مترادف صیت : آوازه، اشتهار، شهرت، معروفیت، ناموس

واژه های حرف "ص" - لغت نامه دهخدا