عقابیس

عقابیل

عقابین

عقاد

عقاده

<hr> مترادف عقار : آب وزمین، املاک، سزا، کالا، متاع

مترادف عقار : آب وزمین، املاک، سزا، کالا، متاع

عقار

عقار آدم

عقار ادم

عقار کوهان

عقاراء

عقارات

عقارالملح

عقارب

عقارت

عقاره

عقاری

عقاص

عقاف

عقافه

عقاق

عقاقل

عقاقه

عقاقیر

عقاقیری

عقال

عقام

عقامه

عقان

عقاه

<hr> برابر پارسی : باورها

عقاید

<hr> مترادف عقب : پس، پشت سر، پشت، خلف، پی، پیرو، دنباله، دنبال، وارو، ورا، عقبه، فرزند، نسل <hr> متضاد عقب : پیش <hr> برابر پارسی : پی، دنبال، پس، پشت

مترادف عقب : پس، پشت سر، پشت، خلف، پی، پیرو، دنباله، دنبال، وارو، ورا، عقبه، فرزند، نسل متضاد عقب : پیش برابر پارسی : پی، دنبال، پس، پشت

عقب

عقب افت-ادگی

<hr> برابر پارسی : دیر کرد

عقب افتادن

<hr> مترادف عقب افتاده : توسعه نیافته، معوق، منگول، ناقص الخلقه <hr> متضاد عقب افتاده : پیشرفته

مترادف عقب افتاده : توسعه نیافته، معوق، منگول، ناقص الخلقه متضاد عقب افتاده : پیشرفته

عقب افتاده

عقب افتادگی

عقب ان

<hr> برابر پارسی : پس انداختن

برابر پارسی : پس انداختن

عقب انداختن

عقب باز

عقب رفتن

<hr> برابر پارسی : پس زدن

عقب زدن

<hr> برابر پارسی : باز ماندن، واماندن

برابر پارسی : باز ماندن، واماندن

عقب ماندن

<hr> برابر پارسی : واپس مانده

برابر پارسی : واپس مانده

عقب مانده

<hr> برابر پارسی : واپس ماندگی

برابر پارسی : واپس ماندگی

عقب ماندگی

عقب نشستن

<hr> مترادف عقب نشینی : بازگشت، پسروی، گریز، هزیمت <hr> متضاد عقب نشینی : پیشروی <hr> برابر پارسی : واپس نشینی، پس رفتن

مترادف عقب نشینی : بازگشت، پسروی، گریز، هزیمت متضاد عقب نشینی : پیشروی برابر پارسی : واپس نشینی، پس رفتن

واژه های حرف "ع" - لغت نامه دهخدا