مجدل ایل

مجدل جاد

مجدلانی

مجدلی

مجدلیابه

مجدلیه

مجدم

مجدوان

مجدوب

مجدوح

مجدود

مجدور

مجدوع

مجدوف

مجدول

مجدوله

مجدون

مجدونی

مجدوه

مجدویه

مجدی

مجدی پاشا

مجذاء

مجذاف

مجذافه

مجذام

مجذامه

مجذر

مجذع

مجذف

مجذفه

مجذم

مجذمین

مجذه

<hr> مترادف مجذوب : جذب شده، دلباخته، علاقه مند، شوریده، شیفته، فریفته، مسحور، مفتون، واله <hr> برابر پارسی : شیفته، دلباخته، دلبسته، شیدا، فریفته، گراییده

مترادف مجذوب : جذب شده، دلباخته، علاقه مند، شوریده، شیفته، فریفته، مسحور، مفتون، واله برابر پارسی : شیفته، دلباخته، دلبسته، شیدا، فریفته، گراییده

مجذوب

مجذوب تبریزی

مجذوب همدانی

مجذوذ

مجذوذی

<hr> مترادف مجذور : جذردار، توان دوهرعدد

مترادف مجذور : جذردار، توان دوهرعدد

مجذور

مجذوف

<hr> مترادف مجذوم : مبتلا به جذام، جذامی، خوره ای

مترادف مجذوم : مبتلا به جذام، جذامی، خوره ای

مجذوم

مجذی

مجر

مجرئش

<hr> مترادف مجرا : آبراه، جو، راه، کانال، مسیر، گذرگاه، سوراخ، منفذ، شیوه عمل، روش | اجراکننده، اقدام کننده، عمل کننده <hr> برابر پارسی : آبراه، راه، گدار، گذرگاه

مترادف مجرا : آبراه، جو، راه، کانال، مسیر، گذرگاه، سوراخ، منفذ، شیوه عمل، روش | اجراکننده، اقدام کننده، عمل کننده برابر پارسی : آبراه، راه، گدار، گذرگاه

مجرا

مجرائی

مجراز

لغت نامه دهخدا

واژه های حرف "م" - لغت نامه دهخدا