انگلیسی به انگلیسی

argentinean

argentinean citizen

argentinian

<hr> (شیمی) سولفید نقره (ag2s)

argentite

<hr> معنی : نقرهدار <hr> معانی دیگر : (شیمی) وابسته به یا دارای نقره ی یک ظرفیتی

معنی : نقرهدار معانی دیگر : (شیمی) وابسته به یا دارای نقره ی یک ظرفیتی

argentous

argentum

argh

argie

<hr> معنی : رست، خاک رس <hr> معانی دیگر : خاک رس، رست

معنی : رست، خاک رس معانی دیگر : خاک رس، رست

argil

<hr> معنی : مانند خاک رس، شبیه خاک رس، گل مانند <hr> معانی دیگر : وابسته به یا دارای خاک رس، رستی، رس مانند

معنی : مانند خاک رس، شبیه خاک رس، گل مانند معانی دیگر : وابسته به یا دارای خاک رس، رستی، رس مانند

argillaceous

argilliferous

<hr> معنی : سنگ لوح <hr> معانی دیگر : آرژلیت، سنگ رس

معنی : سنگ لوح معانی دیگر : آرژلیت، سنگ رس

argillite

<hr> (شیمی - زیست شناسی) آرژنین (c5h13n4cooh - آمینواسیدی که در رشد نقش دارد)

(شیمی - زیست شناسی) آرژنین (c5h13n4cooh - آمینواسیدی که در رشد نقش دارد)

arginine

<hr> (یونان باستان - به ویژه در آثار هومر)، یونانی، ایالت آرگوس

(یونان باستان - به ویژه در آثار هومر)، یونانی، ایالت آرگوس

argive

argle bargle

<hr> (اسطوره ی یونان) کشتی آرگو (که جاسون با آن به سفر دریایی رفت)، سفینه، کشتی، صورت فلکی سفینه

(اسطوره ی یونان) کشتی آرگو (که جاسون با آن به سفر دریایی رفت)، سفینه، کشتی، صورت فلکی سفینه

argo

<hr> آرگون (عنصر بیرنگ و بی بو که یک صدم هوای کره ی زمین را تشکیل می دهد و در چراغ های فلورسنت و لامپ رادیو و جوشکاری و غیره کاربرد دارد - نشان: ar، شماره ی اتمی: 18، نقطه ی گداز: -189/2c، نقطه ی جوش: -185/8c، وزن اتمی: 39/948)، نقطهی گداز: 189/2c، نقطهی جوش: 185/8c

آرگون (عنصر بیرنگ و بی بو که یک صدم هوای کره ی زمین را تشکیل می دهد و در چراغ های فلورسنت و لامپ رادیو و جوشکاری و غیره کاربرد دارد - نشان: ar، شماره ی اتمی: 18، نقطه ی گداز: -189/2c، نقطه ی جوش: -185/8c، وزن اتمی: 39/948)، نقطهی گداز: 189/2c، نقطهی جوش: 185/8c

argon

<hr> (اسطوره های یونان - هر یک از ناویانی که همراه جاسون به جستجوی پشم زرین رفتند) آرگونات، (با a کوچک هم می شود) هر کسی که در سال 1848 در هجوم به سوی کالیفرنیا برای یافتن طلا شرکت کرد

(اسطوره های یونان - هر یک از ناویانی که همراه جاسون به جستجوی پشم زرین رفتند) آرگونات، (با a کوچک هم می شود) هر کسی که در سال 1848 در هجوم به سوی کالیفرنیا برای یافتن طلا شرکت کرد

argonaut

<hr> (یونان باستان) آرگوس (کشوری در شمال خاوری یونان)

(یونان باستان) آرگوس (کشوری در شمال خاوری یونان)

argos

<hr> معنی : کشتی بزرگ، ناوگان تجارتی <hr> معانی دیگر : (در اشعار قدیم)

معنی : کشتی بزرگ، ناوگان تجارتی معانی دیگر : (در اشعار قدیم)

argosy

<hr> معنی : زبان ویژهء دزدان، گویش عامیانه، لهجهء ولگردان <hr> معانی دیگر : (زبان شناسی - واژه ها و اصطلاحاتی که توسط اهل حرفه یا گروه بخصوصی به کار برده می شود) زبان زرگری، ویژه گویش، گویش خودمانی

معنی : زبان ویژهء دزدان، گویش عامیانه، لهجهء ولگردان معانی دیگر : (زبان شناسی - واژه ها و اصطلاحاتی که توسط اهل حرفه یا گروه بخصوصی به کار برده می شود) زبان زرگری، ویژه گویش، گویش خودمانی

argot

argov

<hr> معنی : قابل بحی <hr> معانی دیگر : قابل استدلال، استدلال پذیر، بحث پذیر، هر چیز که صحت و سقم آن آشکار نباشد، غیریقین، قابل بحک، مستدل

معنی : قابل بحی معانی دیگر : قابل استدلال، استدلال پذیر، بحث پذیر، هر چیز که صحت و سقم آن آشکار نباشد، غیریقین، قابل بحک، مستدل

arguable

<hr> به طور قابل بحث و استدلال، شاید، محتملا، به طور غیر یقین، بهطور غیر یقین deforestation is arguably one of today's most important problems از بین بردن جنگلها شاید یکی از مهمترین مسائل امروز است

به طور قابل بحث و استدلال، شاید، محتملا، به طور غیر یقین، بهطور غیر یقین deforestation is arguably one of today's most important problems از بین بردن جنگلها شاید یکی از مهمترین مسائل امروز است

arguably

<hr> معنی : دلیل اوردن، مشاجره کردن، سر و کله زدن، استدلال کردن، بحی کردن، گفتگو کردن <hr> معانی دیگر : دلیل آوردن، بحث کردن، جر و بحث کردن، محاجه کردن، جدل کردن، پیش جوابی کردن، نشان دادن، دلالت داشتن، بحک کردن

معنی : دلیل اوردن، مشاجره کردن، سر و کله زدن، استدلال کردن، بحی کردن، گفتگو کردن معانی دیگر : دلیل آوردن، بحث کردن، جر و بحث کردن، محاجه کردن، جدل کردن، پیش جوابی کردن، نشان دادن، دلالت داشتن، بحک کردن

argue

argue it away

argue someone into

argue someone out of

argue with

argued with each other

argued with him

arguer

<hr> معنی : سر و کله زدن، سرشاخ کردن <hr> معانی دیگر : (عامیانه) جر و بحث کردن، محاجه کردن، جدل کردن

معنی : سر و کله زدن، سرشاخ کردن معانی دیگر : (عامیانه) جر و بحث کردن، محاجه کردن، جدل کردن

argufy

<hr> معنی : اثبات، بحی، استدلال، برهان، مباحثه، مشاجره، نشانوند، مناظره، یک سلسله دلایل قابل قبول <hr> معانی دیگر : دلیل، علت، چرایی، بحث، اقامه ی دلیل، جدل، محاجه، بگومگو، دعوا، خلاصه ی موضوع، چکیده ی داستان، (ریاضی) شناسه، آوند (عدد مختلط)، (در اصل) اثبات، مدرک، (مهجور) موضوع

معنی : اثبات، بحی، استدلال، برهان، مباحثه، مشاجره، نشانوند، مناظره، یک سلسله دلایل قابل قبول معانی دیگر : دلیل، علت، چرایی، بحث، اقامه ی دلیل، جدل، محاجه، بگومگو، دعوا، خلاصه ی موضوع، چکیده ی داستان، (ریاضی) شناسه، آوند (عدد مختلط)، (در اصل) اثبات، مدرک، (مهجور) موضوع

argument

<hr> معنی : بحی، استدلال، مناظره، چون و چرا <hr> معانی دیگر : اقامه ی حجت، روش استدلال، برهان آوری، بحک

معنی : بحی، استدلال، مناظره، چون و چرا معانی دیگر : اقامه ی حجت، روش استدلال، برهان آوری، بحک

argumentation

argumentation of punishment

<hr> معنی : استدلالی، منطقی، جدلی <hr> معانی دیگر : اهل بحث و جدل، وابسته به بحث و جدل، استدلالی (argumentive هم می گویند)

معنی : استدلالی، منطقی، جدلی معانی دیگر : اهل بحث و جدل، وابسته به بحث و جدل، استدلالی (argumentive هم می گویند)

argumentative

argumentatively

<hr> تمایل یاعادت به جدال، اعتیادبه جدل یامناظره

تمایل یاعادت به جدال، اعتیادبه جدل یامناظره

argumentativeness

arguments against

arguments for

arguments for and against

<hr> (اسطوره ی یونان) آرگوس (غولی که صد چشم داشت)، نگهبان هوشیار، بپای چشم تیز

(اسطوره ی یونان) آرگوس (غولی که صد چشم داشت)، نگهبان هوشیار، بپای چشم تیز

argus

argus eyes

argute

<hr> (دستبافی و کشبافی) دارای طرح لوزی به رنگ های گوناگون، (جمع) جوراب (این طرح)

(دستبافی و کشبافی) دارای طرح لوزی به رنگ های گوناگون، (جمع) جوراب (این طرح)

argyle

<hr> (سابقا) شهرستان آرگیل (در غرب اسکاتلند - argyllshire هم می گویند)

(سابقا) شهرستان آرگیل (در غرب اسکاتلند - argyllshire هم می گویند)

واژه های حرف "a" - انگلیسی به انگلیسی