انگلیسی به انگلیسی

<hr> لاشه ای، لاشه مانند، نعشی، دارای رنگ مرده

لاشه ای، لاشه مانند، نعشی، دارای رنگ مرده

cadaveric

<hr> (شیمی و فیزیولوژی) لاشزاد (الکالوئید آبگونه و بی رنگ و بدبویی به فرمول nh2(ch2)5nh2)

(شیمی و فیزیولوژی) لاشزاد (الکالوئید آبگونه و بی رنگ و بدبویی به فرمول nh2(ch2)5nh2)

cadaverine

<hr> معنی : لاشه مانند، جسدوار، دارای رنگ پریده و مرده <hr> معانی دیگر : جسد مانند، لاش سان، نعش مانند، رنگ پریده و نزار

معنی : لاشه مانند، جسدوار، دارای رنگ پریده و مرده معانی دیگر : جسد مانند، لاش سان، نعش مانند، رنگ پریده و نزار

cadaverous

cadaverously

<hr> معنی : پیشخدمت، توپ تنیس، چای دان، دانش اموز دانشکده افسری، پسر کهتر <hr> معانی دیگر : به عنوان وردست عمل کردن، کدی شدن، (در اصل) پسر بچه ی پادو، خبررسان، نامه رسان، (در بازی گلف) وردست بازیکن (که وسایل بازی را حمل می کند)، پیشخدمتی کردن، پادوی کردن

معنی : پیشخدمت، توپ تنیس، چای دان، دانش اموز دانشکده افسری، پسر کهتر معانی دیگر : به عنوان وردست عمل کردن، کدی شدن، (در اصل) پسر بچه ی پادو، خبررسان، نامه رسان، (در بازی گلف) وردست بازیکن (که وسایل بازی را حمل می کند)، پیشخدمتی کردن، پادوی کردن

caddie

caddie car

<hr> معنی : جامه ژنده، لباس مندرس، نوعی نخ پشمی، نخ قلابدوزی <hr> معانی دیگر : پارچه ی زبر پشمی، جوال، پشم رشته و تابیده، نوعی ن&nbsp; پشمی، ن&nbsp; قلابدوزی

معنی : جامه ژنده، لباس مندرس، نوعی نخ پشمی، نخ قلابدوزی معانی دیگر : پارچه ی زبر پشمی، جوال، پشم رشته و تابیده، نوعی ن پشمی، ن قلابدوزی

caddis

<hr> (جانورشناسی) بال مودار (حشرات راسته ی trichoptera - دارای بدنی نرم و شاخک و پاهای دراز و چهاربال پشمالو)

(جانورشناسی) بال مودار (حشرات راسته ی trichoptera - دارای بدنی نرم و شاخک و پاهای دراز و چهاربال پشمالو)

caddis fly

<hr> معنی : پست، بی تربیت، خشن، اوباش صفت <hr> معانی دیگر : (وابسته به آدم کم سواد و ناوارد به مبادی آداب) جوزعلی، فرومایه، بد رفتار، بی معرفت

معنی : پست، بی تربیت، خشن، اوباش صفت معانی دیگر : (وابسته به آدم کم سواد و ناوارد به مبادی آداب) جوزعلی، فرومایه، بد رفتار، بی معرفت

caddish

caddishly

caddishness

<hr> سرخپوست کادو (عضو قبیله های ساکن ایالات لوئیزیانا و ارکانزاس و شرق تگزاس و اوکلاهوما)، زبان کادو

سرخپوست کادو (عضو قبیله های ساکن ایالات لوئیزیانا و ارکانزاس و شرق تگزاس و اوکلاهوما)، زبان کادو

caddo

<hr> زبان سرخپوستان کادو، کادویی

زبان سرخپوستان کادو، کادویی

caddoan

<hr> معنی : شبح، پیشخدمت، لو لو، توپ تنیس، چای دان، دانش اموز دانشکده افسری، پسر کهتر <hr> معانی دیگر : ظرف چای، رجوع شود به: caddie

معنی : شبح، پیشخدمت، لو لو، توپ تنیس، چای دان، دانش اموز دانشکده افسری، پسر کهتر معانی دیگر : ظرف چای، رجوع شود به: caddie

caddy

<hr> معنی : بشکه، چلیک، بچه عزیز دردانه، حیوان دست اموز، دست پرورده <hr> معانی دیگر : (حیوانی که از مادر گرفته شده و توسط انسان پرورش یافته باشد) حیوان دست آموز، (گیاه شناسی) سرو مدیترانه (juniperus oxycedrus)، عرعر <hr> cade_ پسوند: سان، ردیف مشایعت کنندگان، زنجیره ی همراهان [motorcade]

معنی : بشکه، چلیک، بچه عزیز دردانه، حیوان دست اموز، دست پرورده معانی دیگر : (حیوانی که از مادر گرفته شده و توسط انسان پرورش یافته باشد) حیوان دست آموز، (گیاه شناسی) سرو مدیترانه (juniperus oxycedrus)، عرعر cade_ پسوند: سان، ردیف مشایعت کنندگان، زنجیره ی همراهان [motorcade]

cade

<hr> معنی : هم اهنگی، اهنگ، وزن، افول <hr> معانی دیگر : (کوتاه و بلند شدن تن صدا هنگام صحبت) فراز و نشیب آوا، (آوا شناسی) تاب، حرکت موزون و مکرر (مثلا در رقص و رژه)، (آهنگ) باز آیند (مثل صدای پای رژه روندگان و غیره)، گام آهنگ، ریتم، (کوتاه شدن یا افت صدا هنگام ادای برخی کلمات و جملات) فروآوا

معنی : هم اهنگی، اهنگ، وزن، افول معانی دیگر : (کوتاه و بلند شدن تن صدا هنگام صحبت) فراز و نشیب آوا، (آوا شناسی) تاب، حرکت موزون و مکرر (مثلا در رقص و رژه)، (آهنگ) باز آیند (مثل صدای پای رژه روندگان و غیره)، گام آهنگ، ریتم، (کوتاه شدن یا افت صدا هنگام ادای برخی کلمات و جملات) فروآوا

cadence

<hr> وزن، اهنگ، تاب، افت صدا، ایقاع

وزن، اهنگ، تاب، افت صدا، ایقاع

cadency

cadential

<hr> معنی : قطعه اواز یکنفری <hr> معانی دیگر : (موسیقی)، (در کنچرتو - آهنگی که در پایان بخش اول یا آخر کنچرتو تک نوازی می شود) کادنزا، اهنگ معترضه ای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود

معنی : قطعه اواز یکنفری معانی دیگر : (موسیقی)، (در کنچرتو - آهنگی که در پایان بخش اول یا آخر کنچرتو تک نوازی می شود) کادنزا، اهنگ معترضه ای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود

cadenza

<hr> معنی : طالب، دانشجوی دانشکده افسری <hr> معانی دیگر : دانشجوی دانشکده ی افسری (نیروی زمینی یا دریایی یا هوایی)، (نادر) پسر یا برادر کوچکتر، کهتر، (دراصل) پسر کهتر خانواده (که چون بیشتر املاک و عناوین پدر به برادر مهتر می رسید به خدمت ارتش در می آمد)، دانش آموز مدرسه ی نظام (دبیرستان نظام)، کار آموز

معنی : طالب، دانشجوی دانشکده افسری معانی دیگر : دانشجوی دانشکده ی افسری (نیروی زمینی یا دریایی یا هوایی)، (نادر) پسر یا برادر کوچکتر، کهتر، (دراصل) پسر کهتر خانواده (که چون بیشتر املاک و عناوین پدر به برادر مهتر می رسید به خدمت ارتش در می آمد)، دانش آموز مدرسه ی نظام (دبیرستان نظام)، کار آموز

cadet

cadet corps

cadetcy

cadetship

<hr> (امریکا) دختر پیشاهنگ (بین دوازده و چهارده ساله) (عنوان کامل: cadette girl scout)

(امریکا) دختر پیشاهنگ (بین دوازده و چهارده ساله) (عنوان کامل: cadette girl scout)

cadette

<hr> معنی : دوره گردی، گدایی، اخاذی کردن، گره زدن، باربری کردن، دوره گردی کردن <hr> معانی دیگر : کلاشی کردن، با التماس یا گدایی به دست آوردن، انگل شدن، درکشیدن، تلکه کردن، بستن، محکم کردن

معنی : دوره گردی، گدایی، اخاذی کردن، گره زدن، باربری کردن، دوره گردی کردن معانی دیگر : کلاشی کردن، با التماس یا گدایی به دست آوردن، انگل شدن، درکشیدن، تلکه کردن، بستن، محکم کردن

cadge

cadger

<hr> (از ریشه ی عربی) قاضی، کلانتر (دربرخی کشورهای اسلامی)، قاضی

(از ریشه ی عربی) قاضی، کلانتر (دربرخی کشورهای اسلامی)، قاضی

cadi

<hr> نام تجارتی گونه ای اتومبیل لوکس آمریکایی، ماشین کادیلاک، آنتوان دولاموته کادیلاک (جهان پژوه فرانسوی)

نام تجارتی گونه ای اتومبیل لوکس آمریکایی، ماشین کادیلاک، آنتوان دولاموته کادیلاک (جهان پژوه فرانسوی)

cadillac

cadillace

cadillacing

cadiz

<hr> وابسته به کدموس (cadmus قهرمان اسطوره ای یونان)

وابسته به کدموس (cadmus قهرمان اسطوره ای یونان)

cadmean

<hr> (شیمی) کادمیم (عنصر شیمیایی خمش پذیر و رسانا و نقره فام که به صورت سولفید یا کربنات در خاک معدنی روی یافت می شود - نشان آن: cd، وزن اتمی: 112/40، شماره ی اتمی: 48، نقطه ی گداز: 321/1c)

(شیمی) کادمیم (عنصر شیمیایی خمش پذیر و رسانا و نقره فام که به صورت سولفید یا کربنات در خاک معدنی روی یافت می شود - نشان آن: cd، وزن اتمی: 112/40، شماره ی اتمی: 48، نقطه ی گداز: 321/1c)

cadmium

cadohadacho

<hr> معنی : کادر، مجموعه کارمندان یک اداره <hr> معانی دیگر : گروه اصلی هر سازمان، اعضای اصلی یک سازمان نظامی، گروهک، پیرابند، پایوران، هسته گروه (گروه کوچک و متشکلی که برای آموزش یا رهبری گروه بزرگتری سازمان یافته باشد)، هسته ی مرکزی (در هر گروه)، ساختار یا چارچوب بنیادین، ساختمان یا طرح اصلی، مجموعه یک طبقه از صنوف اجتماعی، واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره

معنی : کادر، مجموعه کارمندان یک اداره معانی دیگر : گروه اصلی هر سازمان، اعضای اصلی یک سازمان نظامی، گروهک، پیرابند، پایوران، هسته گروه (گروه کوچک و متشکلی که برای آموزش یا رهبری گروه بزرگتری سازمان یافته باشد)، هسته ی مرکزی (در هر گروه)، ساختار یا چارچوب بنیادین، ساختمان یا طرح اصلی، مجموعه یک طبقه 

cadre

<hr> معنی : عصای چاووش، چماق قاصدی، نشانه علم پزشکی <hr> معانی دیگر : (اساطیر یونان) عصای عطارد (که در بالای آن دو بال بود و دور بدنه ی آن دو مار حلقه زده بودند)، چوبدستی قاصد، عصای پیک

معنی : عصای چاووش، چماق قاصدی، نشانه علم پزشکی معانی دیگر : (اساطیر یونان) عصای عطارد (که در بالای آن دو بال بود و دور بدنه ی آن دو مار حلقه زده بودند)، چوبدستی قاصد، عصای پیک

caduceus

<hr> معنی : کهولت، ضعف پیری، ضعف دوران کهولت، زود گذری <hr> معانی دیگر : ناپایداری، فساد پذیری، از دست دادن اثر به واسطه ی گذشت زمان (مثلا در مورد برخی داروها)، قابل زوال

معنی : کهولت، ضعف پیری، ضعف دوران کهولت، زود گذری معانی دیگر : ناپایداری، فساد پذیری، از دست دادن اثر به واسطه ی گذشت زمان (مثلا در مورد برخی داروها)، قابل زوال

caducity

<hr> معنی : زود گذر، تندگذر، زود افت <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) ناپایدار، زودریز (مانند برخی برگ ها یا گلبرگ ها)، فناناپذیر

معنی : زود گذر، تندگذر، زود افت معانی دیگر : (گیاه شناسی) ناپایدار، زودریز (مانند برخی برگ ها یا گلبرگ ها)، فناناپذیر

caducous

<hr> کامپیوتر : computer aided engineeringمهندسى توسط کامپیوتر

کامپیوتر : computer aided engineeringمهندسى توسط کامپیوتر

caecal

<hr> رجوع شود به: cecum، روده کور

رجوع شود به: cecum، روده کور

caecum

caenogenesis

caenogenetic

caenorhabditis elegans

caerphilly

<hr> معنی : قیصر، امپراطور <hr> معانی دیگر : (شاید از فارسی: خسرو)، قیصر (عنوان امپراطوران روم از اگوستوس تا هادریان و همچنین عنوان امپراطوران روم مقدس)، هر یک از امپراطوران روم، جولیوس سزار (دولتمرد رومی که بین سال های 49-44 پیش از میلاد دیکتاتور روم بود)

معنی : قیصر، امپراطور معانی دیگر : (شاید از فارسی: خسرو)، قیصر (عنوان امپراطوران روم از اگوستوس تا هادریان و همچنین عنوان امپراطوران روم مقدس)، هر یک از امپراطوران روم، جولیوس سزار (دولتمرد رومی که بین سال های 49-44 پیش از میلاد دیکتاتور روم بود)

واژه های حرف "c" - انگلیسی به انگلیسی