انگلیسی به انگلیسی

colourist

colourize

<hr> معنی : غیر جالب <hr> معانی دیگر : بی رنگ، کم رنگ، رنگ پریده، بیمزه

معنی : غیر جالب معانی دیگر : بی رنگ، کم رنگ، رنگ پریده، بیمزه

colourless

colourman

colours

colourwash

colpitis

colpocele

<hr> معنی : دوره گردی، دستفروشی، طوافی <hr> معانی دیگر : دتسفروشی

معنی : دوره گردی، دستفروشی، طوافی معانی دیگر : دتسفروشی

colportage

colporter

<hr> معنی : کتاب فروش دوره گرد، فروشنده دوره گرد <hr> معانی دیگر : دوره گردی که انجیل و رساله های مذهبی می فروشد

معنی : کتاب فروش دوره گرد، فروشنده دوره گرد معانی دیگر : دوره گردی که انجیل و رساله های مذهبی می فروشد

colporteur

<hr> (پزشکی) مهبل نما (لوله ی عدسی دار که با آن درون مهبل و زهدان را معاینه می کنند)

(پزشکی) مهبل نما (لوله ی عدسی دار که با آن درون مهبل و زهدان را معاینه می کنند)

colposcope

colposcopy

colpotomy

<hr> معنی : تازه کار، کره اسب، شخص ناازموده، نوعی طپانچه <hr> معانی دیگر : (اسب و الاغ و غیره) کره، کر، (اسبدوانی) کره اسب (کمتر از چهارساله)، گشب، ستاغ، ساموئل کلت (مخترع امریکایی هفت تیر)

معنی : تازه کار، کره اسب، شخص ناازموده، نوعی طپانچه معانی دیگر : (اسب و الاغ و غیره) کره، کر، (اسبدوانی) کره اسب (کمتر از چهارساله)، گشب، ستاغ، ساموئل کلت (مخترع امریکایی هفت تیر)

colt

colt revolver

<hr> معنی : تیغه جلو خیش <hr> معانی دیگر : (در دستگاه شخم زنی) تیغه ی جلوخیش

معنی : تیغه جلو خیش معانی دیگر : (در دستگاه شخم زنی) تیغه ی جلوخیش

colter

<hr> معنی : مثل کره <hr> معانی دیگر : کره مانند، بازیگوش، چموش، پرجست و خیز، دست و پا چلفتی، جست وخیز کننده

معنی : مثل کره معانی دیگر : کره مانند، بازیگوش، چموش، پرجست و خیز، دست و پا چلفتی، جست وخیز کننده

coltish

coltrane

<hr> (گیاه شناسی) پای خر (tussilago farfara از خانواده ی composite)، حشیشه السعال

(گیاه شناسی) پای خر (tussilago farfara از خانواده ی composite)، حشیشه السعال

coltsfoot

coluber jugularis

<hr> معنی : مارمانند، وابسته بخانواده مارهای بی زهر <hr> معانی دیگر : مارسان

معنی : مارمانند، وابسته بخانواده مارهای بی زهر معانی دیگر : مارسان

colubrine

columaris disease

<hr> (نجوم) استارگان (مجمع الکواکب) کبوتر (یا کبوتر سرخ)

(نجوم) استارگان (مجمع الکواکب) کبوتر (یا کبوتر سرخ)

columba

columba noae

<hr> معنی : سوراخ، دخمه مردگان، جای نگهداری خاکستر مردگان <hr> معانی دیگر : خاکستر خانه (دخمه ی تاقچه دار که خاکستر مردگان سوزانده شده را در آن قرار می دهند)، سورا&nbsp; شبیه لانه کبوتر

معنی : سوراخ، دخمه مردگان، جای نگهداری خاکستر مردگان معانی دیگر : خاکستر خانه (دخمه ی تاقچه دار که خاکستر مردگان سوزانده شده را در آن قرار می دهند)، سورا شبیه لانه کبوتر

columbarium

<hr> (شعر قدیم) ایالات متحده امریکا (که به صورت بانوی جوانی تصویر می شد)، شهر کلمبیا (پایتخت ایالت کارولینای جنوبی ـ امریکا)، امریکا

(شعر قدیم) ایالات متحده امریکا (که به صورت بانوی جوانی تصویر می شد)، شهر کلمبیا (پایتخت ایالت کارولینای جنوبی ـ امریکا)، امریکا

columbia

columbia broadcasting system

<hr> اهل شهر کلمبیا، وابسته به کلمبیاکه کنایه ازامریکااست

اهل شهر کلمبیا، وابسته به کلمبیاکه کنایه ازامریکااست

columbian

columbic

<hr> معنی : زباندرقفا، گل تاج الملوک اخیلیا <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) زبان درقفا (جنس aquilegia از خانواده ی buttercup)، تاج الملوک، (در نمایش های صامت قدیم) کالمبین (دختر پانتالون)

معنی : زباندرقفا، گل تاج الملوک اخیلیا معانی دیگر : (گیاه شناسی) زبان درقفا (جنس aquilegia از خانواده ی buttercup)، تاج الملوک، (در نمایش های صامت قدیم) کالمبین (دختر پانتالون)

columbine

columbium

<hr> کریستف کلمب (کاشف امریکا)، شهر کلمبوس (پایتخت ایالت اوهایو ـ امریکا)

کریستف کلمب (کاشف امریکا)، شهر کلمبوس (پایتخت ایالت اوهایو ـ امریکا)

columbus

<hr> روز کلمب (دوازدهم اکتبر که در امریکا تعطیل عمومی است)

روز کلمب (دوازدهم اکتبر که در امریکا تعطیل عمومی است)

columbus day

columbus' egg

<hr> (در برخی جانوران و گیاهان) ستونچه، قلومل، (استخوان یا سازواره ی) ستون مانند

(در برخی جانوران و گیاهان) ستونچه، قلومل، (استخوان یا سازواره ی) ستون مانند

columella

columellar

columellate

<hr> معنی : پایه، عمود، ستون، رکن <hr> معانی دیگر : پالار، دیرک، هرچیز ستون مانند (از نظر شکل یا کار یا اهمیت)، (ارتش) ستون نظامی، صف (سرباز یا کشتی یا تانک و غیره)، ستون روزنامه

معنی : پایه، عمود، ستون، رکن معانی دیگر : پالار، دیرک، هرچیز ستون مانند (از نظر شکل یا کار یا اهمیت)، (ارتش) ستون نظامی، صف (سرباز یا کشتی یا تانک و غیره)، ستون روزنامه

column

column graph

column of smoke

columna

<hr> معنی : ستونی <hr> معانی دیگر : ستونی

معنی : ستونی معانی دیگر : ستونی

columnar

<hr> معنی : ستون دار <hr> معانی دیگر : ستون دار

معنی : ستون دار معانی دیگر : ستون دار

columned

<hr> معنی : ستون بندی <hr> معانی دیگر : (معماری) ستون بندی، ستون آرایی، طرز قرارگیری ستون ها

معنی : ستون بندی معانی دیگر : (معماری) ستون بندی، ستون آرایی، طرز قرارگیری ستون ها

columniation

<hr> معنی : مقاله نویس <hr> معانی دیگر : (روزنامه و مجله) ستون نویس، ستون نگار (کسی که مرتبا برای روزنامه(ها) مقاله می نویسد)

معنی : مقاله نویس معانی دیگر : (روزنامه و مجله) ستون نویس، ستون نگار (کسی که مرتبا برای روزنامه(ها) مقاله می نویسد)

columnist

columns

<hr> (نجوم - هریک از دو دایره ی فرضی عظیمی که در قطبین سماوی همدیگر را به طور عمودی قطع می کنند) کیهان پرهون، دایره متقاطعه

(نجوم - هریک از دو دایره ی فرضی عظیمی که در قطبین سماوی همدیگر را به طور عمودی قطع می کنند) کیهان پرهون، دایره متقاطعه

واژه های حرف "c" - انگلیسی به انگلیسی