انگلیسی به انگلیسی

closeable

<hr> معنی : محرمانه، فراز، مسدود، بسته، محصور <hr> معانی دیگر : سر بسته، خود کفا، خود بسا، مجزا، (مغز و فکر) متحجر، (در مورد عقیده و پیشنهاد و غیره) نهایی، قطعی، (از نظر عضویت) صعب الورود، مشکل پسند، دیرپذیر، (ریاضی) دستگاه بسته، ممنوع الورود

معنی : محرمانه، فراز، مسدود، بسته، محصور معانی دیگر : سر بسته، خود کفا، خود بسا، مجزا، (مغز و فکر) متحجر، (در مورد عقیده و پیشنهاد و غیره) نهایی، قطعی، (از نظر عضویت) صعب الورود، مشکل پسند، دیرپذیر، (ریاضی) دستگاه بسته، ممنوع الورود

closed

closed a deal

closed account

closed an option

closed book

<hr> (برنامه ی تلویزیونی) دارای زیرنویس برای کرها، زیرنویس دار

(برنامه ی تلویزیونی) دارای زیرنویس برای کرها، زیرنویس دار

closed captioned

<hr> معنی : تلویزیون مداربسته <hr> معانی دیگر : (تلویزیون) مداربسته، تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود

معنی : تلویزیون مداربسته معانی دیگر : (تلویزیون) مداربسته، تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود

closed circuit

closed circuit television

closed contract

closed corporation

closed door

closed economy

closed file

closed gaps

closed his eyes to

closed issue

closed line

closed meeting

closed military area

closed military zone

closed on him

closed ranks

closed session

<hr> (روابط کارگر و کار فرما) منحصر به کارگران عضو اتحادیه، سیستم بسته، با کارکرد انحصاری

(روابط کارگر و کار فرما) منحصر به کارگران عضو اتحادیه، سیستم بسته، با کارکرد انحصاری

closed shop

closed syllable

closed tender

closed the distance

closed the door on him

closed the door upon

closed the meeting

closed tight

closed up

<hr> خسیس، ناخن خشک، کنس، ژگور، خشک دستی، خسیس

خسیس، ناخن خشک، کنس، ژگور، خشک دستی، خسیس

closefisted

closely

closely attached

closely guarded secret

closely resembles

<hr> کم حرف، تودار (closelipped هم می گویند)

کم حرف، تودار (closelipped هم می گویند)

closemouthed

<hr> نزدیکی، دقت، خشک دستی، خست

نزدیکی، دقت، خشک دستی، خست

closeness

<hr> معنی : گنجه، پستو، صندوق خانه، مخفی، نهفتن، پنهان کردن <hr> معانی دیگر : دولاب، کمد، دولابچه، اتاقک (برای قرار دادن ملافه و جامه و غیره)، محرمانه، پس پرده، پنهانی، نظری (در مقابل عملی)، خلوت کردن، اتاق مطالعه، خلوتگاه، (در کاخ های شاهی) اتاق خصوصی (برای دعا یا مذاکرات خصوصی)، مستراح، خصوصی، منزوی شدن

معنی : گنجه، پستو، صندوق خانه، مخفی، نهفتن، پنهان کردن معانی دیگر : دولاب، کمد، دولابچه، اتاقک (برای قرار دادن ملافه و جامه و غیره)، محرمانه، پس پرده، پنهانی، نظری (در مقابل عملی)، خلوت کردن، اتاق مطالعه، خلوتگاه، (در کاخ های شاهی) اتاق خصوصی (برای دعا یا مذاکرات خصوصی)، مستراح، خصوصی، منزوی شدن

closet

<hr> نمایشنامه ای که بیشتر برای خواندن نوشته شده تا برای روی صحنه آوردن، نمایشنامه خواندنی درخانه

نمایشنامه ای که بیشتر برای خواندن نوشته شده تا برای روی صحنه آوردن، نمایشنامه خواندنی درخانه

closet drama

closeted

<hr> نهایى، بستن قانون ـ فقه : اخرى علوم نظامى : بستن پیمایش، خاتمه عملیات

نهایى، بستن قانون ـ فقه : اخرى علوم نظامى : بستن پیمایش، خاتمه عملیات

واژه های حرف "c" - انگلیسی به انگلیسی