انگلیسی به انگلیسی

closing ranks

closing speech

closing statement

closing summation

closing the distance

closing time

clostridial

clostridian

<hr> (زیست شناسی) دوکسانان (نام جنسی از ترکیزه های ناهوازی و دوک شکل که برخی از گونه های آن مولد بیماری کزاز هستند)

(زیست شناسی) دوکسانان (نام جنسی از ترکیزه های ناهوازی و دوک شکل که برخی از گونه های آن مولد بیماری کزاز هستند)

clostridium

clostridium botulinum

<hr> معنی : بستار، رای کفایت مذاکرات، عمل محصور شدن، درب بطری و غیره، دربستن، خاتمه، دریچه، بسته شدن <hr> معانی دیگر : (عمل) بستن، انسداد، گیره (سیم یا هر وسیله ای که روکش پلاستیکی نان و غیره را کیپ کند)، بست، گیرش، پایان، انتها، فرجام، تعطیل، (ریاضی) بستار

معنی : بستار، رای کفایت مذاکرات، عمل محصور شدن، درب بطری و غیره، دربستن، خاتمه، دریچه، بسته شدن معانی دیگر : (عمل) بستن، انسداد، گیره (سیم یا هر وسیله ای که روکش پلاستیکی نان و غیره را کیپ کند)، بست، گیرش، پایان، انتها، فرجام، تعطیل، (ریاضی) بستار

closure

<hr> معنی : توده، لخته خون، دلمه شدن، لخته شدن <hr> معانی دیگر : لخته، دلمه، بسته شدن، فسردن، بشلیدن، ماسیدن، کلوخ، کلوخه، لخته شدن خون

معنی : توده، لخته خون، دلمه شدن، لخته شدن معانی دیگر : لخته، دلمه، بسته شدن، فسردن، بشلیدن، ماسیدن، کلوخ، کلوخه، لخته شدن خون

clot

clot of blood

<hr> معنی : پارچه، قماش <hr> معانی دیگر : منسوج، (در ترکیب) ساخته شده از پارچه، پارچه ای

معنی : پارچه، قماش معانی دیگر : منسوج، (در ترکیب) ساخته شده از پارچه، پارچه ای

cloth

<hr> (کتاب) دارای جلد مقوا با روکش پارچه ای، پارچه پوش

(کتاب) دارای جلد مقوا با روکش پارچه ای، پارچه پوش

clothbound

<hr> معنی : اراستن، پوشاندن، ملبوس پوشاندن <hr> معانی دیگر : (جامه) تن کردن، (لباس) پوشیدن، ملبس کردن

معنی : اراستن، پوشاندن، ملبوس پوشاندن معانی دیگر : (جامه) تن کردن، (لباس) پوشیدن، ملبس کردن

clothe

<hr> معنی : رخت، جامه لباس <hr> معانی دیگر : لباس، جامه، پوشاک، تن پوش، رجوع شود به: bedclothes، ملبوس

معنی : رخت، جامه لباس معانی دیگر : لباس، جامه، پوشاک، تن پوش، رجوع شود به: bedclothes، ملبوس

clothes

<hr> سبدی که لباس های کثیف را پیش از شستن در آن جمع می کنند

سبدی که لباس های کثیف را پیش از شستن در آن جمع می کنند

clothes basket

clothes brush

clothes hanger

<hr> معنی : طناب رخت شویی، رجه <hr> معانی دیگر : بندرجه، (طناب یا سیم که روی آن رخت خشک می کنند) رجه، بند، طناب رخت، طناب رخت شویی، رجه

معنی : طناب رخت شویی، رجه معانی دیگر : بندرجه، (طناب یا سیم که روی آن رخت خشک می کنند) رجه، بند، طناب رخت، طناب رخت شویی، رجه

clothes line

<hr> (جانورشناسی) بید (انواع بیدهای لباس از تیره ی tineidae)، بید

(جانورشناسی) بید (انواع بیدهای لباس از تیره ی tineidae)، بید

clothes moth

<hr> گیره چوبی روی رجه لباس

clothes peg

<hr> معنی : چوب لباسی، چنگک لباس <hr> معانی دیگر : جا لباسی (دیرک بازوداری که لباس و کلاه به آن می آویزند)

معنی : چوب لباسی، چنگک لباس معانی دیگر : جا لباسی (دیرک بازوداری که لباس و کلاه به آن می آویزند)

clothes tree

<hr> رخت پهن کن (چارچوبی که لباس را روی آن پهن می کنند)

رخت پهن کن (چارچوبی که لباس را روی آن پهن می کنند)

clotheshorse

<hr> گیره ی رجه (گیره ای که لباس شسته را روی رجه نگه می دارد)، گیره ی رخت خشک کنی (clothes-peg هم می گویند)، گیره ای که با ان لباس هارا روی بند نگهمیدارند

گیره ی رجه (گیره ای که لباس شسته را روی رجه نگه می دارد)، گیره ی رخت خشک کنی (clothes-peg هم می گویند)، گیره ای که با ان لباس هارا روی بند نگهمیدارند

clothespin

<hr> چوب رجه (چوبی که طناب رخت را نگه می دارد)

چوب رجه (چوبی که طناب رخت را نگه می دارد)

clothespole

<hr> صندوق یا کمد لباس، گنجه جا رختی گنجه جارختی

صندوق یا کمد لباس، گنجه جا رختی گنجه جارختی

clothespress

<hr> معنی : پوشاک فروش، لباس فروش <hr> معانی دیگر : جامه فروش، رخت ساز

معنی : پوشاک فروش، لباس فروش معانی دیگر : جامه فروش، رخت ساز

clothier

clothilda

<hr> معنی : لباس، ملبوس، پوشاک <hr> معانی دیگر : جامه، رخت، پوشش

معنی : لباس، ملبوس، پوشاک معانی دیگر : جامه، رخت، پوشش

clothing

clothing industry

clothing store

clotilda

<hr> بسته، دلمه شده، انبسته

بسته، دلمه شده، انبسته

clotted

clotted blood

clotted cream

clotting

<hr> بسته، دلمه شده، دلمه شونده

بسته، دلمه شده، دلمه شونده

clotty

<hr> معنی : کفایت مذاکرات، رای به کفایت مذاکرات دادن <hr> معانی دیگر : (در پارلمان و گردهمایی) کفایت مذاکرات، کفایت مذاکرات را اعلام کردن، کفایت مذاکرات درمجلس شورا

معنی : کفایت مذاکرات، رای به کفایت مذاکرات دادن معانی دیگر : (در پارلمان و گردهمایی) کفایت مذاکرات، کفایت مذاکرات را اعلام کردن، کفایت مذاکرات درمجلس شورا

cloture

clou

<hr> معنی : ابر، توده انبوه، سحاب، توده ابرومه، ابری شدن، سایه افکن شدن <hr> معانی دیگر : توده ی دود یا بخار یا گرد و خاک و غیره، دم، دمه، انبوه، انبوهه، خیل، کدر کردن یا شدن، تیره شدن، (مجازی )هر چه که تیره یا مبهم یا محزون کند، ابری کردن یا شدن، مبهم کردن، تاری، کدری، (در سنگ مرمر و چوب و غیره) رگه، تیرگی، محزون کردن، دلگیر شدن، دلواپس کردن، تیره وگرفته

معنی : ابر، توده انبوه، سحاب، توده ابرومه، ابری شدن، سایه افکن شدن معانی دیگر : توده ی دود یا بخار یا گرد و خاک و غیره، دم، دمه، انبوه، انبوهه، خیل، کدر کردن یا شدن، تیره شدن، (مجازی )هر چه که تیره یا مبهم یا محزون کند، ابری کردن یا شدن، مبهم کردن، تاری، کدری، (در سنگ مرمر و چوب و غیره) رگه، تیرگی، 

cloud

cloud bank

<hr> پوشیده از ابر (به ویژه در مورد قله ی کوه)

پوشیده از ابر (به ویژه در مورد قله ی کوه)

cloud capped

<hr> سرزمین اوهام، کشور پریون، سرزمین خواب و خیال

سرزمین اوهام، کشور پریون، سرزمین خواب و خیال

واژه های حرف "c" - انگلیسی به انگلیسی