انگلیسی به انگلیسی

deduction method

deduction of tax at source

<hr> معنی : استقرایی یا قیاسی، لمی <hr> معانی دیگر : استقرایی یا قیاسی

معنی : استقرایی یا قیاسی، لمی معانی دیگر : استقرایی یا قیاسی

deductive

deductive reasoning

deductively

<hr> رودخانه ی دی (در شمال خاوری اسکاتلند)، نام dحرف چهارم

رودخانه ی دی (در شمال خاوری اسکاتلند)، نام dحرف چهارم

<hr> معنی : عمل، فعل، کار، سند، کردار، باقباله واگذار کردن <hr> معانی دیگر : کرده، کنش، بیاوار، (حقوق) سند مالکیت، چکنامه، قباله (ملک)، (ملک را با صدور قباله) انتقال دادن

معنی : عمل، فعل، کار، سند، کردار، باقباله واگذار کردن معانی دیگر : کرده، کنش، بیاوار، (حقوق) سند مالکیت، چکنامه، قباله (ملک)، (ملک را با صدور قباله) انتقال دادن

deed

<hr> صندوق آهنین (که اسناد و مدارک گرانبها را در آن نگه می دارند)

صندوق آهنین (که اسناد و مدارک گرانبها را در آن نگه می دارند)

deed box

deed of assignment

deed of divorce

deed of lease

deed of trust

<hr> (انگلیس - اسم خود را) قانونا عوض کردن، سندیک نسخه ای

(انگلیس - اسم خود را) قانونا عوض کردن، سندیک نسخه ای

deed poll

<hr> (عامیانه) رجوع شود به: disc jockey

(عامیانه) رجوع شود به: disc jockey

deejay

<hr> معنی : فرض کردن، پنداشتن، عقیده داشتن، خیال کردن <hr> معانی دیگر : روا داشتن، شماردن، فر­ کردن

معنی : فرض کردن، پنداشتن، عقیده داشتن، خیال کردن معانی دیگر : روا داشتن، شماردن، فر­ کردن

deem

deemed it his duty

deemed it necessary

deemed null and void

deemster

deemstership

<hr> معنی : عمیق، ژرف، گود، عمقی، سیر <hr> معانی دیگر : بی پایاب، به ژرفای، به عمق، به گودی، به پهنای، درته، در عقب، در پشت، توی، تا ته، کامل، دور، دوردست، پیچیده، بغرنج، مشکل، شدید، وخیم، بسیار، مکرآمیز، حیله آمیز، ترفندآمیز، (رنگ) سیر، تند، (با: in) عمیقا در، (صدا) بم، جای ژرف، گودگاه، ژرفنا، در میان، در ژرفنای، ژرفا، عمیقا، به طور ژرف، تودار، جادار، (کشتیرانی - هریک از خط های مدرج بر روی طناب ژرفا سنج) ژرفا شمار

معنی : عمیق، ژرف، گود، عمقی، سیر معانی دیگر : بی پایاب، به ژرفای، به عمق، به گودی، به پهنای، درته، در عقب، در پشت، توی، تا ته، کامل، دور، دوردست، پیچیده، بغرنج، مشکل، شدید، وخیم، بسیار، مکرآمیز، حیله آمیز، ترفندآمیز، (رنگ) سیر، تند، (با: in) عمیقا در، (صدا) بم، جای ژرف، گودگاه، ژرفنا، در میان، در ژر

deep

deep blue

deep charge

deep concern

deep dispute

deep down

deep fat

deep feelings

deep freezing

deep fried

deep frying

deep impression

deep in a book

deep in debt

deep in his heart

deep in the ground

deep in thought

deep inside

deep inside him

deep into the night

<hr> (با دقت و به طور محرمانه تهیه شده) دقیق و پنهانی، ژرف بنیاد، امیخته بزیرکی یاحیله، نهانی، موذیانه

(با دقت و به طور محرمانه تهیه شده) دقیق و پنهانی، ژرف بنیاد، امیخته بزیرکی یاحیله، نهانی، موذیانه

deep laid

deep mire

deep mourning

<hr> گنده صدا، گنده اواز، دارای صدای درشت وکلفت

واژه های حرف "d" - انگلیسی به انگلیسی