انگلیسی به انگلیسی

deep red

<hr> (دارای ریشه های ژرف) ژرف ریشه، ریشه دار، دیرینه، سرسخت، دیرمرگ، ژرف، نهفت، ریشه کرده، عمیق ریشه کرده

(دارای ریشه های ژرف) ژرف ریشه، ریشه دار، دیرینه، سرسخت، دیرمرگ، ژرف، نهفت، ریشه کرده، عمیق ریشه کرده

deep rooted

deep rootedness

<hr> (بخش ژرف دریا) ژرف دریا

deep sea

deep sea fishing

deep sea water

<hr> عمیق، ریشه دار، عمقی، مستقر، دیرینه گود

عمیق، ریشه دار، عمقی، مستقر، دیرینه گود

deep seated

<hr> (واقع در گودی) گود، فرو رفته

(واقع در گودی) گود، فرو رفته

deep set

deep shit

<hr> (خودمانی)، (افکندن جسد به دریا) دریا سپاری، دور اندازی، دور افکنی، دور ریزی

(خودمانی)، (افکندن جسد به دریا) دریا سپاری، دور اندازی، دور افکنی، دور ریزی

deep six

deep sleep

deep sorrow

deep space network

<hr> (دستور زبان گشتاری) ژرف ساخت

(دستور زبان گشتاری) ژرف ساخت

deep structure

deep thoughts

deep throat

deep vein thrombosis

deep voice

deep water

deep waters

<hr> معنی : گود شدن، گود کردن، عمقی شدن <hr> معانی دیگر : ژرف کردن، عمیق کردن، بر ژرفا افزودن، ژرفتر کردن

معنی : گود شدن، گود کردن، عمقی شدن معانی دیگر : ژرف کردن، عمیق کردن، بر ژرفا افزودن، ژرفتر کردن

deepen

deepened the gulf between them

deepening

<hr> (نام تجارتی) فریزر، بستناک گر، (حرف کوچک - در فریزر) انبار کردن، بستناک کردن، (خوراک و غیره را) به سرعت منجمد کردن، (مجازی) به بعد موکول کردن، تعلیق

(نام تجارتی) فریزر، بستناک گر، (حرف کوچک - در فریزر) انبار کردن، بستناک کردن، (خوراک و غیره را) به سرعت منجمد کردن، (مجازی) به بعد موکول کردن، تعلیق

deepfreeze

<hr> معنی : عمیقا <hr> معانی دیگر : گود، بس پایین، بسیار، سخت، بشدت، باصدای کلفت

معنی : عمیقا معانی دیگر : گود، بس پایین، بسیار، سخت، بشدت، باصدای کلفت

deeply

deeply affected

deeply depressed

deeply hurt

deeply involved in

deeply rooted in

<hr> گودی، عمق، قعر، بسیاری، ته

گودی، عمق، قعر، بسیاری، ته

deepness

<hr> معنی : اهوی کوهی <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) آهو، گوزن (انواع نشخوارگران تیره ی cervidae از قبیل آهو و غزال و الک و موس و گوزن شمالی)

معنی : اهوی کوهی معانی دیگر : (جانورشناسی) آهو، گوزن (انواع نشخوارگران تیره ی cervidae از قبیل آهو و غزال و الک و موس و گوزن شمالی)

deer

deer fly fever

deer lick

deer stalking

deere

deergrass

<hr> رجوع شود به: scottish deerhound، تازی، سگ شکاری

رجوع شود به: scottish deerhound، تازی، سگ شکاری

deerhound

<hr> پوست آهو، چرم آهو، جامه ی چرم آهو، پوست گوزن

پوست آهو، چرم آهو، جامه ی چرم آهو، پوست گوزن

deerskin

<hr> شکارچی آهو، آهوشکار، شکارکننده گوزن واهو، کلاه ویژه گوزن شکارکن ها

شکارچی آهو، آهوشکار، شکارکننده گوزن واهو، کلاه ویژه گوزن شکارکن ها

deerstalker

<hr> مخفف:، خوانده، مدعی علیه، دفاع، دفاعی، معوقه، تعیین شده، معنی شده، مخفف: خوانده، مدعی علیه مخفف: دفاع مخفف: دفاعی مخفف: معوقه مخفف: تعیین شده، معنی شده مخفف: معنی، چم

مخفف:، خوانده، مدعی علیه، دفاع، دفاعی، معوقه، تعیین شده، معنی شده، مخفف: خوانده، مدعی علیه مخفف: دفاع مخفف: دفاعی مخفف: معوقه مخفف: تعیین شده، معنی شده مخفف: معنی، چم

def jam

<hr> معنی : محو کردن، از شکل انداختن، ضایع یا محوکردن، بد شکل کردن <hr> معانی دیگر : مخدوش و معیوب کردن، ضایع کردن، از صورت انداختن، بد چهره کردن، (ظاهر چیزی را) خراب کردن، از قیافه انداختن

معنی : محو کردن، از شکل انداختن، ضایع یا محوکردن، بد شکل کردن معانی دیگر : مخدوش و معیوب کردن، ضایع کردن، از صورت انداختن، بد چهره کردن، (ظاهر چیزی را) خراب کردن، از قیافه انداختن

deface

<hr> معنی : بدشکل کردن <hr> معانی دیگر : ضایع یا محوکردن

معنی : بدشکل کردن معانی دیگر : ضایع یا محوکردن

defacement

defacer

<hr> معنی : کسر کردن، اختلاس کردن، دستبرد زدن <hr> معانی دیگر : (دزدیدن پول امانتی) خیانت در امانت کردن، (پول) بلندکردن، بالا کشیدن، کش رفتن، کسر کردن ازپول یا حساب، دستبردزدن به پول

معنی : کسر کردن، اختلاس کردن، دستبرد زدن معانی دیگر : (دزدیدن پول امانتی) خیانت در امانت کردن، (پول) بلندکردن، بالا کشیدن، کش رفتن، کسر کردن ازپول یا حساب، دستبردزدن به پول

defalcate

<hr> معنی : اختلاس، دستبرد <hr> معانی دیگر : خیانت در امانت، دزدی

معنی : اختلاس، دستبرد معانی دیگر : خیانت در امانت، دزدی

defalcation

<hr> معنی : دزد، مختلس <hr> معانی دیگر : مختلس، دزد

معنی : دزد، مختلس معانی دیگر : مختلس، دزد

واژه های حرف "d" - انگلیسی به انگلیسی