انگلیسی به انگلیسی

low scores

low season

low shoes

low sodium

low speed

<hr> دارای روحیه بد، گرفته، کدر، افسرده، دل مرده، دلتنگ

دارای روحیه بد، گرفته، کدر، افسرده، دل مرده، دلتنگ

low spirited

low spirits

low taste

low taxation

<hr> دارای فن آوری ابتدایی، کم فن آور (در برابر: پر فن آور high-tech) (فاقد یا بی نیاز از تکنولوژی پیچیده و تخصصی)، (مخفف: low technology)

دارای فن آوری ابتدایی، کم فن آور (در برابر: پر فن آور high-tech) (فاقد یا بی نیاز از تکنولوژی پیچیده و تخصصی)، (مخفف: low technology)

low tech

low technology

<hr> دربرق دارای فشار ضعیف، دارای ولتاژکم

دربرق دارای فشار ضعیف، دارای ولتاژکم

low tension

<hr> فروکشند، جزر، جزر ومد خفیف، جزر فرو کشنده، کمترین حد

فروکشند، جزر، جزر ومد خفیف، جزر فرو کشنده، کمترین حد

low tide

low unemployment

low voice

<hr> (رودخانه و غیره) در سطح پایین، فروکش کرده، جزر ومد خفیف، فروکش اب رودخانه

(رودخانه و غیره) در سطح پایین، فروکش کرده، جزر ومد خفیف، فروکش اب رودخانه

low water

<hr> نشان جزر کامل، منتهای بدی اوضاع

نشان جزر کامل، منتهای بدی اوضاع

low water mark

low yield

<hr> معنی : پست، بد گوهر، بد اصل <hr> معانی دیگر : (آدم) بی اصل و نسب، از خانواده ی پست، فروتبار، فرومایه، فرومایه، بد گهر، بداصل، پست

معنی : پست، بد گوهر، بد اصل معانی دیگر : (آدم) بی اصل و نسب، از خانواده ی پست، فروتبار، فرومایه، فرومایه، بد گهر، بداصل، پست

lowborn

<hr> کمد کشودار کوتاه، میز پاتختی (کشودار)، عضو حزب محافظه کار قدیم، میز چهارپایه کشودار

کمد کشودار کوتاه، میز پاتختی (کشودار)، عضو حزب محافظه کار قدیم، میز چهارپایه کشودار

lowboy

<hr> معنی : پست، بی تربیت <hr> معانی دیگر : از نژاد یا خانواده ی پست، بد اصل ونسب، فرومایه، بی تربیت، پست

معنی : پست، بی تربیت معانی دیگر : از نژاد یا خانواده ی پست، بد اصل ونسب، فرومایه، بی تربیت، پست

lowbred

<hr> معنی : بی سواد، بی ادب، بی فرهنگ، دارای سلیقه پست <hr> معانی دیگر : وابسته به پست اندیشی، (تحقیر آمیز)، کسی که از نظر سلیقه و فکر در سطح پایین است، آدم پست اندیش، بی معرفت، عامی

معنی : بی سواد، بی ادب، بی فرهنگ، دارای سلیقه پست معانی دیگر : وابسته به پست اندیشی، (تحقیر آمیز)، کسی که از نظر سلیقه و فکر در سطح پایین است، آدم پست اندیش، بی معرفت، عامی

lowbrow

<hr> (عامیانه) پست، فرومایه، بدگوهر، محزون، گرفته، بی دل و دماغ، (با: the - خودمانی) حقایق، راستادها، رازها، امور محرمانه، بدگوهر a lowdown rascal رذل پست فطرت محزون، بی دل و دماغ i am feeling lowdown دلم گرفته است، خوار، بی آبرو

(عامیانه) پست، فرومایه، بدگوهر، محزون، گرفته، بی دل و دماغ، (با: the - خودمانی) حقایق، راستادها، رازها، امور محرمانه، بدگوهر a lowdown rascal رذل پست فطرت محزون، بی دل و دماغ i am feeling lowdown دلم گرفته است، خوار، بی آبرو

lowdown

<hr> معنی : اخم، ترشرویی، پست تر، هوای گرفته و ابری، پایین تر، اخم کردن، خرد شدن، تخفیف دادن، فروکش کردن، پایین اوردن، تنزل دادن، کاستن از <hr> معانی دیگر : کم تر، نازل تر، فروتر، فرودین تر، آغازین تر، بدوی تر، تکامل نیافته تر، پیش نرفته تر، ناگوالیده تر، سفلی (در برابر: علیا upper)، زیرین، فروسوتر، پایین آوردن یا بردن، فرود آوردن یا آمدن، فروهشتن، کم کردن، ضعیف کردن یا شدن، کاستن، خوار کردن، خفیف کردن، پست کردن، (صدا) کوتاه کردن یا شدن، حالت تفضیلی صفت low (رجوع شود به: low)، (دندان مصنوعی - جمع) دندان های زیرین، بد اخمی کردن، اخم و تخم کردن، بق کردن، (به ویژه آسمان) تیره و تار (و تهدید آمیز) شدن، گرفته بودن، عبوس

معنی : اخم، ترشرویی، پست تر، هوای گرفته و ابری، پایین تر، اخم کردن، خرد شدن، تخفیف دادن، فروکش کردن، پایین اوردن، تنزل دادن، کاستن از معانی دیگر : کم تر، نازل تر، فروتر، فرودین تر، آغازین تر، بدوی تر، تکامل نیافته تر، پیش نرفته تر، ناگوالیده تر، سفلی (در برابر: علیا upper)، زیرین، فروسوتر، پایین آور

lower

lower a flag to half mast

lower abdomen

<hr> حروف کوچک، (چاپ) حرف کوچک (در برابر: حرف بزرگ uppercase)، حرف ریز، حرف ریز با حروف ریز چاپ کردن

حروف کوچک، (چاپ) حرف کوچک (در برابر: حرف بزرگ uppercase)، حرف ریز، حرف ریز با حروف ریز چاپ کردن

lower case

lower case punctuation

lower chamber

lower chassis

<hr> معنی : طبقه پست وپایین اجتماع، طبقه سوم <hr> معانی دیگر : (طبقه ی اجتماعی که زیر طبقه ی متوسط قرار دارد) طبقه ی پایین، طبقه ی کارگر، کارگر جماعت

معنی : طبقه پست وپایین اجتماع، طبقه سوم معانی دیگر : (طبقه ی اجتماعی که زیر طبقه ی متوسط قرار دارد) طبقه ی پایین، طبقه ی کارگر، کارگر جماعت

lower class

lower deck

lower echelons

lower galilee

<hr> (در کشورهایی که دو مجلس شورا دارند) مجلس نمایندگان (در برابر: مجلس سنا)، مجلس عوام (در برابر: مجلس اعیان یا لردها) (lower house هم می نویسند)

(در کشورهایی که دو مجلس شورا دارند) مجلس نمایندگان (در برابر: مجلس سنا)، مجلس عوام (در برابر: مجلس اعیان یا لردها) (lower house هم می نویسند)

واژه های حرف "l" - انگلیسی به انگلیسی