انگلیسی به انگلیسی

megakaryocyte

megakaryocytic

megalecithal

<hr> (به ویژه در بقایای ساختمان های نوسنگی و انسان های اولیه) کلان سنگ، خرسنگ، سنگ بزرگ، سنگ یادگاری

(به ویژه در بقایای ساختمان های نوسنگی و انسان های اولیه) کلان سنگ، خرسنگ، سنگ بزرگ، سنگ یادگاری

megalith

megalithic

megaloblast

megaloblastic

<hr> (بزرگ شدگی نابهنجار قلب) کلان قلبی، بزرگ قلبی

(بزرگ شدگی نابهنجار قلب) کلان قلبی، بزرگ قلبی

megalocardia

megalocephalic

megalocephalous

megalocephaly

megalocyte

megalocytic

<hr> معنی : جنون انجام کارهای بزرگ، مرض بزرگ پنداری خویش <hr> معانی دیگر : (روان شناسی) خود بزرگ بینی، (علاقه ی مفرط به انجام کارهای بزرگ یا به چیزهای بزرگ) کلان گرایی، مر­ بزرگ پنداری خویش

معنی : جنون انجام کارهای بزرگ، مرض بزرگ پنداری خویش معانی دیگر : (روان شناسی) خود بزرگ بینی، (علاقه ی مفرط به انجام کارهای بزرگ یا به چیزهای بزرگ) کلان گرایی، مر­ بزرگ پنداری خویش

megalomania

megalomaniac

<hr> دچار خود بزرگ بینی، کلان گرای، لاف گرای

دچار خود بزرگ بینی، کلان گرای، لاف گرای

megalomaniacal

megalomaniacally

megalomanic

<hr> معنی : شهر بسیار بزرگ، بزرگ شهر <hr> معانی دیگر : کلان شهر، شهر بزرگ

معنی : شهر بسیار بزرگ، بزرگ شهر معانی دیگر : کلان شهر، شهر بزرگ

megalopolis

megalopolitan

<hr> روانشناسى : درشت بینى

megalopsia

<hr> (دیرین شناسی) مگالوسور (دایناسور عظیم و گوشتخوار متعلق به دوران ژوراسیک)

(دیرین شناسی) مگالوسور (دایناسور عظیم و گوشتخوار متعلق به دوران ژوراسیک)

megalosaur

megalosaurus

megamouth

<hr> معنی : بلند گو، با بلند گو حرف زدن <hr> معانی دیگر : بوق، مگافن، بلندگوی دستی

معنی : بلند گو، با بلند گو حرف زدن معانی دیگر : بوق، مگافن، بلندگوی دستی

megaphone

megaplex

megaron

megasalary

<hr> یکجور فانوس شعبده که تصویر های بزرگ روی پرده می اندازد

یکجور فانوس شعبده که تصویر های بزرگ روی پرده می اندازد

megascope

megaship

<hr> (گیاه شناسی) بزرگ هاگ، کلان هاگ، هاگدان بزرگ وغیر جنسی بعضی سرخسها

(گیاه شناسی) بزرگ هاگ، کلان هاگ، هاگدان بزرگ وغیر جنسی بعضی سرخسها

megaspore

megasporic

megastore

megastructure

<hr> (سنجش نیروی انفجاری سلاح های اتمی) مگاتن (برابر با قدرت یک میلیون تن tnt)

(سنجش نیروی انفجاری سلاح های اتمی) مگاتن (برابر با قدرت یک میلیون تن tnt)

megaton

megatonne

<hr> معنی : یک میلیون وات <hr> معانی دیگر : (برق) مگاوات (یک میلیون وات - مخفف: mw یا mw)

معنی : یک میلیون وات معانی دیگر : (برق) مگاوات (یک میلیون وات - مخفف: mw یا mw)

megawatt

megawatt hour

<hr> الکترونیک : مگوهم سنج

megger

<hr> (خودمانی)، داستان یا توضیح طولانی و پیچیده

(خودمانی)، داستان یا توضیح طولانی و پیچیده

megillah

<hr> (آمیزه ی روغن بزرک و مصطکی و تورپانتین که در رنگ های روغنی به کار می رود) مگیلپ

(آمیزه ی روغن بزرک و مصطکی و تورپانتین که در رنگ های روغنی به کار می رود) مگیلپ

megilp

<hr> معنی : یک میلیون اهم <hr> معانی دیگر : (فیزیک) مگ اهم (یک میلیون اهم)، یک میلیون اهم واحد مقاومت الکتریکی

معنی : یک میلیون اهم معانی دیگر : (فیزیک) مگ اهم (یک میلیون اهم)، یک میلیون اهم واحد مقاومت الکتریکی

megohm

<hr> معنی : هوس، درد نیمه سر، صداع شقیقه <hr> معانی دیگر : (مهجور) رجوع شود به: migraine، (قدیمی) هوس، خیال

معنی : هوس، درد نیمه سر، صداع شقیقه معانی دیگر : (مهجور) رجوع شود به: migraine، (قدیمی) هوس، خیال

megrim

<hr> محمد علی (حکمران مصر)

mehemet ali

<hr> (عنوان امپراطور ژاپن به نام موتسو هیتو) می جی

(عنوان امپراطور ژاپن به نام موتسو هیتو) می جی

meiji

meiji period

<hr> جنبش اصلاح طلبانه ی می جی در ژاپن (پس از جلوس امپراطور موتسوهیتو در سال 1867)

جنبش اصلاح طلبانه ی می جی در ژاپن (پس از جلوس امپراطور موتسوهیتو در سال 1867)

واژه های حرف "m" - انگلیسی به انگلیسی